نظام دانشگاهی در آمریکا با سیستم دانشگاهی ایران زمین تا آسمان فرق میکند. دانشگاه های آمریکا نهادهای انتفاعی خصوصیی هستند که هدف نهایی آنها پول در آوردن از طرق مختلف است. جدا از جذب دانشجو و طلب کردن شهریه این دانشگاه ها راه های دیگری هم برای کسب پول ابداع کرده اند. برخی از دانشگاه ها از طریق فروش نتایج تحقیقات علمی به شرکت های خصوصی و دولتی پول در میاورند و برخی هم از درآمد های ناشی از فعالیت های ورزشی تیم دانشگاه  کسب درآمد میکنند.  درآمد تیم های ورزش شامل درآمدهای ناشی از تبلیغاتی ( تلویزیون و غیره) و کمک های مردمی طرفداران تیم یا فارق التحصیلان سابق همان دانشگاه است . در آمدهای ناشی از ورزش در برخی از دانشگاه های امریکا سر به میلیارد میزند و به همین دلیل وجهه تیم ورزشی دانشگاه و مربی این تیم در جذب این پول ها حیاتی است

دانشگاه ایالتی پنسیلوانیا یا پن استیت یکی از قدیمی ترین و پرآوازه ترین دانشگاه ها در فوتبال آموزشگاهی در آمریکاست. استادیوم صد هزار نفری بی ور، استادیوم خانگی تیم این دانشگاه بزرگترین استادیوم ورزشی در تمام آمریکا وچهارمین بزرگترین استادیوم جهان است. شهرت تیم ورزشی این دانشگاه فقط به وسعت استادیوم ان نیست بلکه مرحون تلاش هایی مردی است که پدر فوتبال دانشگاهی در آمریکا شناخته شده . جو پترنو ، مربی فقید و اسطوره ای دانشگاه پنسیلوانیا شاید مهترین و شاخص ترین چهر در  تمام این ایالت باشد. اون اولین مربی بود که بر بهبود نمرات اکادمیک دانشجویان ورزشکار تاکید کرد. او اولین مربی بود که برای حق پول گرفتن از سوی دانشجویان ورزشکار که از خانواده ها کم بضاعت میآمدند تلاش کرد. در طی بیش از پنجاه سال مربی گری در این دانشگاه نام جو پترنو به اسطوره اخلاق برای هزاران هزار دانشجو و فارق التحصیل این دانشگاه و میلیون ها پنسیلونیایی تبدیل شد. اما جو.پترنو در اخر عمرش میراثی بجا گذاشت که آنچه او سالها انجام داده بود را دود کرد و به  هوا فرستاد تا حدی که مجسمه های او از جا برداشتند؛ خیابانهایی که به نام او گذاشته بودند تغییر نام دادند و خانواده اش که روزی از مغرور ترین شهروندان آمریکا بودند اکنون در زیر باران شرمساری غرق شده اند

 داستان از هنگامی آغاز شد که جری سنداسکی، کمک مربی جو پترنو، در نوامبر 2011 به اتهام 40 فقره دست درازی جنسی به کودکان دستگیر شد. این خبر برای دانشجویان و همه پنسیلوانایی ها که به دانشگاهشان افتخار میکردند اب سردی بود که بر تنشان ریخته شد. طبق گزارش پلیس این سواستفاده جنسی بین سالهای 1994 و 2009 در رختکن تیم دانشگاه رخ داده بود. در گزارش پلیس آمده بود که یکی دیگر از دستیاران سرمربی جری سنداسکی را در سال 2002 در زیر دوش رختکن در حال تجاوز به یک کودک ده ساله دیده بود و این موضوع را به جو پترنو گزارش داده بود. در اسناده آمده است که جو پترنو موضوع را به مقامات دانشگاه گزارش کرد. تا اینجای کار جو پترنو مسولیت قانونی خود را اجرا کرده بود و پلیس هیچ اتهامی را متوجه جو پترنو اعلام نکرد. متاسفانه قربانی ده ساله این رویداد هیچ وقت مشخص نشد و جری سنداسکی به سو استفاده جنسی از کودکان تا هنگام دستگیری ادامه داد. بعد از اعلام دستگیری چند تن از مقامات پلیس انگشت تقصیر به سمت جو پترنو نشانه رفتند که چرا او با قدرتی که داشت جلوی این سو استفاده را نگرفت؟ همین موضوع خشم دانشجویان دانشگاه را که مربی تیمشان را جز معصومین میدانستند بر انگیخت و باعث یک رشته اعتراضات خیابانی گسترده در حمایت از جو پترنو شد که در آن ماشین های پلیس هم به اتش کشیده شد

اینجا بود که پترنو اعلام کرد که در پایان فصل بازنشسته خواهد شد و از تیم کناره خواهد گرفت. این تصمیم باعث خشم مدیریت دانشگاه شد و با درخواست بازنشستگی او موافقت نکردند و او را بالافاصله اخراج کردند. در پی اخراج جو پترنو دانشجویان مدافع او تا مدتها در اطراف خانه او به تحصن دست زدند. جو پترنو چندی بعد بدلیل بیماری های ریوی از دنیا رفت اما کاراگاه های اف بی ای هنوز به دنبال نقش واقعی جو پترنو در این فاجعه اخلاقی بودند تا اینکه یک کارگاه بازنسشته اف بی ای که از سوی دانشگاه برای حقیقت یابی ماموریت یافته بود شواهدی را به دست آورد که سابقه نیم قرن نام نیک جو پترنو را زیر و رو کرد. او ایمیل هایی را از جو پترنو کشف کرد که نشان میداد که وی از اعمال کثیف دستیارش پیش از سال 2001 کاملا باخبر بوده و بدلیل تاثیر بد اقتصادی که افشای این خبر برای دانشگاه دارد  تصمیم گرفته این موضوع را لاپوشانی کند. جو پترنو به هیت منصفه دادگاه دروغ گفت وقتی از او پرسیدند آیا از اقدامات جری سنداسکی قبل از 2001 خبر داشتی یا نه؟ حتی در این ایمیل ها کشف شد که جو پترنو مقامات دانشگاه را تحت فشار گذاشته که موضوع را به مقامات پلیس محلی و پلیس ایالتی گزارش نکندند تا عواقبش گریبان دانشگاه را نگیرد. این کاراگاه حتی شواهدی را یافت که جو پترنو به جری سنداسکی اجازه ورود و خروج بدون محدویت به تمام تاسیسات ورزشی دانشگاه بعد از بازنشسته شدن جری سنداسکی در سال 1999 داده است. دادگاه نهایتا جری سنداسکی را برای بقیه عمرش به زندان انداخت و همه مقامات دانشگاه که از این موضوع خبر داشتند را هم به زندان افکند. جو پترنو که قبل از خاتمه رای دادگاه از دنیا رفت تنها کسی بود که به زندان افکار عمومی افکنده شد

این فاجعه اخلاقی اکنون گریبان ان سی دابل ای (سازمان ورزشی دانشگاهی آمریکا) را هم گرفته که برای دانشگاه پنسیلونیا که از مشهور ترین تیم های فوتبال و پردرآمد ترین تیم ان سی دابل ای است چگونه تنبیه کند و اصولا چرا باید دانشگاه ها انچنان زیر فشار مالی باشند که دست به چنین اقدامات کثیفی بزنند

 به دنیا آمدن در بیمارستان دولتی،‌ تحصیل در مدرسه دولتی، ازدواج در سالن هایی که مجوز دولتی دارند،‌ کارکردن در ادارات دولتی،‌ استفاده از تسهیلات بانکی دولتی ، نهایتا مرگ با رعایت کامل بخشنامه های دولتی و دفن شدن در گورستانهای دولتی. این خلاصه ای از زندگی بیشتر ما ایرانی هاست. شاید نمونه بارز زندگی دولتی ورزش ما باشد. قوانینش دولتی ، آدم هایش دولتی و همه گیر و گازش هم از مشکلات دولتی است. بالطبع وقتی دولتی باشی همه نگاهت به بالا دستی ات است که بودجه ای از میان دستان مشت کرده اش برایت بچکند که به زخمی بزنی و وقتی بودجه ای نیست شانه ها را بالا بیندازی و به بگویی : بفرما ،‌کف دست مو ندار۰

بسکتبال ما سالن آبرومند ندارد،‌ بازی های تدارکاتی خارجی ما در برابر رقیبان مانند سفر به زیارت شاه عبدالعظیم است،‌ برای پرداخت حقوق دلاری مربی خارجی مان در به در دنبال دلار ارزان در چهارراه استانبول میگردیم و دلمان خوش است که روزی قهرمان بلامنازع آسیا بودیم. چه باید بکنیم؟ کاش شیخ بهایی داشتیم که در دنیایی دلار دوهزار تومانی میتوانست آب حمامی بسکتبالمان را با یک شمع گرم کند. اما اگر سرمان را بالا بیاوریم و دور برمان را نگاه کنیم شاید راه های دیگری هم باشد۰

 کشور کانادا یکی از ثروتمند ترین کشورهای دنیاست. نه از این مدل ثروت هایی که ما ایرانی ها همیشه میگوییم ثروتمند هستیم. ثروت کانادا بالقوه نیست. بالفعل است. نه تنها کانادا یکی از بالاترین تولید های ناخالص ملی  دنیا را دارد بلکه صاحب بهترین دانشگاه ها، صنعت پویا و منابع طبیعی لایزال از نفت و گاز گرفته تا نیکل و آلومیینوم و آب شیرین. هر جای این مملکت سرد یک بیل به زمین فروکنید یک چیزی بیرون می اید که یک جای دنیا کسی برایش پول میدهد. اما همه این ثروت به این معنا نیست که دولت این کشور در ورزشش پول ،‌انگونه که در ایران بودجه اختصاص میابد، خرج میکند. شاید باورش برایتان سخت باشد ولی در زمان المپیک زمستانی ونکوور کمیته ملی المپیک کانادا برای تامین بخشی از هزینه اماده سازی ورزشکارانش برای المپیک دست به دامان مردم برای کمک مالی مردم شد. تنها ورزشی در کانادا که در آن پول های آن چنانی هست ورزش هاکی (‌یا همان هاکی روز یخ) که ورزش ملی این دیار است. بقیه ورزش ها خودشان باید به فکر خودشان باشند۰

 در حال حاضر بسکتبال مردان کانادا در رده بندی فیبا بیست چهارم و زنان کانادا در رده یازدهم جهانی است. اما در چند سال آینده شاهد خواهیم بود که  این کشور کوچک سی میلیونی به یکی از قدرت های بسکتبال جهان،‌ در رده لیتوانی و یونان تبدیل خواهد شد. تیم ملی نوجوانان کانادا سه روز پیش در مسابقات قهرمانی جهان زیر ۱۷ سال در لیتوانی ، در برابر ناباوری همه گان ،‌ توانست در مقام پنجم جهان ، بالاتر از آرژانتین ، چین و لیتوانی بایستند و این پیامی رسا برای بسکتبال جهان است که قدرت جدیدی در این عرصه متولد شد۰

ولی این مقام پنجمی جهان چگونه به دست آمد؟ آیا در اثر مجاهدت های مقامات فدراسیون بسکتبال کانادا بود؟ یا اینکه مثل کشورهایی عربی به یک مشت بچه آمریکایی پاسپورت کانادایی دادند؟ جواب هیچ کدام درست است... ادامه این مطلب بزودی در همین وبلاگ منتشر میشود

یکی از لحظات فراموش نشدنی المپیک بارسلون هنگامی بود که در مصاحبه مطبوعاتی از چارلز بارکلی، فوروارد تیم ملی آمریکا، پرسیدند: نظرتون درباره روبرو شدن با تیم آنگولا چیست؟ چارلز بارکلی جواب داد: من هیج شناختی در مورد انگولا ندارم فقط اینو میدونم که انگولا بزودی بدبخت میشه! حالا قضیه در مورد تونس صدق میکنه. بزودی تونس بدبخت میشه. تیم ملی آمریکا امروز اسامی دوازده نفر نهایی شرکت کننده در المپیک لندن را منتشر کرد. علی رقم مصدوم بودن ابر ستاره های زیادی نظیر درک روز و دوین وید باز هم این فهرست سرگیجه آور است. این تیم شامل لبرون جیمز، کوبی برایانت، کارملو آنتونی، درن ویلیامز، تایسون چندلر، کریس پاول، بلیک گریفین، کوین دورنت، راسل وستبروک، جیمز هاردن،‌ کوین لاو و آندره ایگودالا است . در این ویدیو مربی تیم،‌مایک شیشفسکی و مدیر اجرایی بسکتبال امریکا جری کلنجلو توضیح میدهد که چگونه در مورد این فهرست نهایی توافق کرده اند۰

تیم ملی آمریکا در المپیک لندن با تیم های فرانسه،‌ آرژانتین، تونس، روسیه و لیتوانی هم گروه شد. این دومین باری است که تیم تونس با تیم ملی آمریکا در بازی های مردان جهان هم گروه میشود. این تونس همان تیمی است که در برابر تیم ملی ایران در مسابقات جهانی ترکیه در سال ۲۰۱۰ مغلوب شد. این گروه با حضور آمریکا ، آرژانتین و فرانسه برای تونس بی شک گروه مرگ است و به همین دلیل از فردا سه روز عزای عمومی اعلام کرده اند۰ 

Posted
AuthorKaran Makvandi

امروز داشتم مصاحبه یکی از روزنامه های ایران با سر مربی خارجی تیم ملی بسکتبال را میخواندم . این مصاحبه پس از بازی های غرب اسیا انجام شده . بعد از خواندن این مصاحبه و لحن صحبت کردن این استاد متوجه شدم اگر فدراسیون بسکتبال ایران به اسلونی سفارش تربیت یک .مربی با فرهنگ دودوزه بازی ایرانی میداد هم نمیتوانست کسی به خوبی این مرد پیدا کند. فرازهایی از این مصاحبه 

 ملی‌ پوشان گرسنه نیستند. حریص پیروزی نیستند

بسكتبال ایران گشنه و جاه طلب است. شما مسائل را خوب بیان می‌كنید

 جواد داوری آسیب دیده بود و به اصرار می‌خواست وارد زمین شود و من تنها برای شخصیتی كه داشت 3 دقیقه به او فرصت دادم. این آمار درست نیست و شما می‌توانید به دفتر من بیایید تا آمار دقیق را به شما نشان دهم.وقتی مصاحبه کننده از او پرسید چرا جواد داوری که مصدوم بود به تایید امار بازی ها پانزده دقیقه به میدان رفت ؟ او جواب داد جواد داوری آسیب دیده بود و به اصرار می‌خواست وارد زمین شود و من تنها برای شخصیتی كه داشت 3 دقیقه به او فرصت دادم. این آمار درست نیست و شما می‌توانید به دفتر من بیایید تا آمار دقیق را به شما نشان دهم

 همان طور كه گفتم بدترین برنامه‌ریزی را غرب آسیا دارد. بدترین رفتارها را با ایران انجام می‌دادند. بدترین داوری‌ها را شاهد بودیم. حتی تابلوی 24 ثانیه نداشتیم و در نهایت نیز می‌بینیم اطلاعات نادرست به مخاطبان می‌دهند 

من تنها از داشتن چنین بازیكنانی افتخار می‌كنم، بازیكنانی كه در هر مسابقه 5 بر علیه 8 نفر بازی می‌كردند چرا كه باید برابر تیم داوری نیز مبارزه می‌كردند

چه اهمیتی دارد كه در غرب آسیا قهرمان شویم. هدف من چیز دیگری بود

هدف اصلی من قهرمانی در جام ملت‌های سال آینده است و تا آن هدف در هر مسابقه‌ای كه باختیم نگران نخواهم بود و شما می‌توانید هرچه می‌خواهید بنویسید

باخت برابر لبنان برای من اهمیتی ندارد 

به نظر من ما در پیدا كردن بازیكنان دورگه باید تلاش كنیم، بازیكنانی كه بتوانند به درد تیم ملی بخورند و به ما كمك كنند

 

این گوشه های بود از صحبت های این مربی خارجی. اولین نکته اینکه ما نفهمدیدیم بالاخره بسکتبال ایران گشنه است یا نیست . تکلیفمان را روشن کن. در مورد جواد داوری و دعوای پانزده دقیقه یا سه دقیقه،  من کاری به اینکه امار کنفدراسیون غرب اسیا غلط است یا نه ندارم ؛ چیزی که بسیار زیباست اینست که این مربی بین المللی و کارکشته به احترام به شخصیت یک بازیکن مجروح او را به داخل زمین میفرستند. دست مریزاد. منظور ایشان اینست که صدمه دیدن بیشتر یک بازیکن اصلی تیم ملی یا خراب کردن کل بازی بدلیل مصدومیت از اینکه یک بازیکن به احساسات و شخصتیتش بر نخورد اهمیت بیشتری دارد

در مورد اینکه سالن بازی رسمی رقابت های غرب آسیا تابلوی بیست چهار ثانیه نداشت واقعا گلی به جمال تو مربی بین المللی که اجازه دادی بازیکنانت در زمین غیر استاندارد رقابت کنند . احتمالا اگر کنفدراسیون غرب اسیا مسابقات بعدی را در زمین اسفالت و با استفاده از توپ کاموا به عنوان توپ بسکتبال برگزار کند ایشان هم بازیکنان چند صد میلیونی تومانی ایران را به زمین میفرستند و بعد که به ایران برگشتند و مطمئن شدند که مقامات عربی کنفدراسیون اسیا صدای ایشان را نمیشوند انوقت است ناله واحسرتا سر میدهند

در مورد اینکه بازیکنان ایران 5 به 8 بازی  میکنند ( یعنی اینکه سه داور زمین هم جز تیم حرف هستند) دوست دارم بدانم اگر یکی از مربیان حاضر در لیگ برتر خودمان در مورد داوران لیگ چنین زبان درازی بکند کمیته انضباطی فدارسیون با او چه خواهد کرد. تصورم اینست که مهمت بهتر بود یکی دوسالی مربی لیگ میشد تا میزان آزادی بیان در بسکتبال غرب اسیا اشنا شود. البته اگر هم مهمت در لیگ ما مربی گری نکرد مهم نیست فقط کافیست با آن مربی که نیروی انتظامی او را به دستور داور کت بسته از سالن بسکتبال بیرون برد گپی بزند تا گوشی دستش بیاید که زبان درازی در ایران چه عواقبی دارد

برای اولین بار در عمرم از یک مربی میشونم که میگوید : چه اهمیتی دارد که قهرمان شویم. من هدفم چیز دیگری است. جالب است که همین مربی در همین مسابقات از بازیکنانش انتقاد میکند که چرا انگیزه رقابت ندارند

و نهایتا میفرمایند که باید در جذب بازیکنان دو رگه تلاش کنیم .... وایسا ببینم! مگه استفاده از بازیکنان دورگه توسط تیم های عربی چیزی نیست که سخن گویان فدارسیون بسکتبال ما مدتهاست از آن مینالند؛ چطور شد که خودمان هم مثل عرب ها دنبال بچه های ایران تبار در خارج هستیم

دمت گرم مهمت؛ نیومده از خودمان دو دره تر شدی

Posted
AuthorKaran Makvandi

لیگ ان بی ای بر خلاف همه رقابتهای ورزشی بین المللی جایزه ای برای مقام دوم در نظر نمیگیرد. در ان بی ای چیزی به نام مدال نقره یا نایب قهرمانی وجود ندارد. از دیدگاه تیمی که در فینال ان بی ای مقلوب شده جایگاه دوم با جایگاه آخر یکی است. سخنانی که مربی تیم بازنده فینال ان بی ای به بازیکنانش میگوید جز سخت ترین لحظات زندگی حرفه ای یک مربی ان بی ای است . اسکات بروکس، سرمربی تیم اوکلاهوما ثاندر و مربی سال ۲۰۱۰ ، اینگونه با بازیکنانش سخن گفت۰

 البته که ما نتونستیم امسال کاری که میخواستیم را بکنیم،‌ از الان به بعد یک عالمه کاری هست که باید بکنیم. به هیچ وجه هیچ کدوم از شما ها نباید سرتون را بندازین پایین،‌ سرتون را بگیرین بالا، همون کاری که تا الان میکردین را ادامه بدین، در این تابستون باید کار کنیم، بهتر بشیم و این چیزیه که ما هستیم. ما به عنوان یک تیم مواظب هم هستیم، با هم کار میکنیم و یک خانواده هستیم.  و یه چیز دیگه ،‌ ما با اونها ( میامی هیت)‌ مثل یک قهرمان رفتار میکنیم. بازی که تموم شد میریم با تک تک شون دست میدیم. اونها مار رو مردونه و منصفانه بردن. می دونم که درد داره و همه مون ناراحتیم ولی این چیزی را عوض نمیکنه، اونها ما را مردونه و منصفانه بردن. الان هم میرین توی رختکن و سرتون را بالابگیرین.... تلاشتون باور نکردنی بود... باور نکردنی

در فرهنگ آمریکا که همه شیفته برنده ها هستند اینبار باید از بازنده آموخت. بیخود نیست که اسکات بروکس یکی از بهترین مربیان در بهترین لیگ بسکتبال جهان است۰

الان که رقابت های ان بی ای با قهرمانی میامی هیت به پایان رسید و بحث های بی پایان در بی قهرمانی بودن لبرون تمام شد ،‌همه نگاه ها به رقابتهای بسکتبال در المپیک و بی شک تیم ملی آمریکایست۰

 به غیر تیم ملی آمریکا تیم های دیگری هم در این رقابتها هستند که شاید امید قهرمانی ندارند ولی امید مدال دارند. یکی از این تیم ها فرانسه است. بازیکنانی نظیر بوریس دیا و نیکولاس بتوم، یواکیم نوا و مایکل پیتریوس از اعضای اصلی این تیم هستند که همگی جز بازیکنان برجسته لیگ ملی بسکتبال آمریکا هستند. اما ابر ستاره این تیم ، تونی پارکر ، گرفتار مصیبتی شده که مستقیما شانس مدال تیم فرانسه را به صفر تبدیل کرد۰

هفته گذشته در یکی از نایت کلابهای نیویورک کریس براون (‌رپر امریکایی) و دریک ( رپر کانادایی) سر لنگ و پاچه خانم ریانا (‌خواننده کارایبی)‌ حرفشون شد. داستان از بگو مگوی ساده به ناموس و ناموس کشی رسید و بعد از اون به پرتاپ بطری نجسی جات. فقط مونده بود که چاقوی دسته صدفی زنجون روی همدیگه بکشن. این لات بازی اقایون باعث شد که شیشه خورده همه جای کلاب پرت بشه. از شانش بد تیم ملی فرانسه یکی از این شیشه خورده ها صاف رفت توی چشم تونی پارکر،‌که اون گوشه نشسته بود و داشت ماستشو میخورد. چشم مجروح تونی پارکر ظاهرا حالا حالا ها برای این جوون چشم نمیشه و تیم ملی فرانسه موند و حوضش. تونی پارکر در یک اقدام قانونی دیروز ان نایت کلاب را دادگاه کشید اما هیچ کدام از این ها برای تیم فرانسه تونی پارکر نخواهد شد۰ 

Posted
AuthorKaran Makvandi


 

مایکل جوردن اولین انگشتری قهرمانی خود را در سن بیست و هشت سال و سه ماه بدست آورد . لبرون جیمز اولین انگشتری قهرمانی را در سن بیست هفت سال و پنج ماه بر انگشت کرد

کوبی برایانت اولین جایزه با ارزش ترین بازیکن فینال را در سن سی سالگی کسب کرد؛ لبرون این مقام را در سن بیست و هفت سالگی بدست آورد

شین بتیه، گارد میامی هیت، از جمله معدود بازیکنان حاضر در لیگ ان بی ای است که هم قهرمان این لیگ شده و هم قهرمان لیگ دانشگاه های امریکا ان سی دابل ای بوده است

 در سال 2006 که میامی هیت اولین قهرمانی این باشگاه را بدست آورد، دوین وید با ارزش ترین بازیکن مسابقات فینال شد اما در این دوره مسابقات لبرون جیمز این افتخار را نصیب خود کرد

 بازی پنجم فینال ان بی ای دیشب برای 215 کشور پخش شد. جمهوری اسلامی ایران، قهرمان دو دوره آسیا در رشته بسکتبال در بین این 215 کشور نبود

 لبرون جیمز اولین بازیکنی بود که از سال 2003 توانست جایزه با ارزش ترین بازیکن فصل و فینال را از ان خود کند. در سال 2003 این دو جایزه به تیم دانکن داده شد

 جووان هاوارد، شین بتیه و مایکل میلر سه بازیکن تیم میامی هیت پس از بیش از ده سال در لیگ بودن مزه قهرمانی را چشیدند

لبرون جیمز پس از مجیک جانسون اولین بازیکنی است که توانست مسابقات فینال ان بی ای دو بار به امار تریپل دابل برسد

تعداد انگشتری های قهرمانی لبرون جیمز از اسطوره هایی چون کارل ملون، جان استاکتون، چارلز بارکلی، الجین بی لرو رجی میلر بیشتر است

 

و نهایتا 

دن گیلبرت، مالک تیم کلیولند کولیرز که ادعا کرده بود تیمش قبل از لبرون جیمز به قهرمانی ان بی ای خواهد رسید ، اکنون تحت مراقبت های ویژه برای جلوگیری از خودکشی است

لبرون جیمز، ابر ستاره بسکتبال آمریکا, برای اولین بار در عمر حرفه ای اش تنها چهل و هشت دقیقه با قهرمانی فاصله دارد. دیشب در برابر ناباوری طرفداران اوکلاهوما میامی هیت در بازیی که 17 امتیاز عقب بودند به پیروزی رسیدند و خود را در یک قدیمی قهرمانی ان بی ای قرار دادند. لبرون جیمز که چند سالی است مرکز تنفر و دشمنی بیش از نود درصد از طرفداران بسکتبال آمریکا ( به تایید نظر سنجی رسمی لیگ) قرارگرفته بود آهسته آهسته به عزیز کرده حسن کبابی و پسر خاله همه دشمنان سابق تبدیل میشود. در مصاحبه ای اخیر فیل جکسون، مربی مستعفی لوس انجلس لیکرز و دارنده یازده مقام قهرمانی ان بی ای، با شبکه تلویزیون کابلی اچ بی او در پاسخ به سوال گزارشگر که ایا تصور میکنید میامی هیت از لبرون به بهترین وجه استفاده میکند؟ پاسخ داد
ای بابا!  اینها دارن از لبرون به هر نحوی که میتونن استفاده میکنند. او بازیکن بزرگی است. من فکر میکنم لبرون هنوز جای رشد داره. ولی لبرون شبیه اسکاتی پیین در شیکاگو بولزه. اون اول از همه میخواهد پاس بده و بعد میخواهد شوت بزنه. اما همونطوری که میدونید کوبی و مایکل جوردن اینجوری نیستم . اونها توپ را که میگیرن اولش میگن : من شوت را میزنم. اونها همیشه میخوان امتیاز بیارن. لبرون اینجوری نیست. و من اینو در مورد لبرون خیلی دوست دارم. اما وقتی لبرون تصمیم میگیره امتیاز بیاره کولاک میکنه. هر کسی دوست داره بازیکنی داشته باشه که هر دوتا را انجام بده. من سالهای تلاش کردم که کوبی هر دوتا را انجام بده و اگه میخواست میتونست. اما غریزه کوبی این بود که اول  دفاعی که جلوش بود را از وسط راه ورداره

این واقعیت که جکسون، مربی بازیکنان افسانه ایی نظیر جوردن و کوبی، دلش میخواهد بازیکنش شبیه لبرون بازی میکرد شاید بزرگترین ستایشی باشه که یک بسکتبالیست میتونه از خدای بسکتبال بخواهد. من معتقدم اینکه سیل ستایش ها و تعریف ها به سمت لبرون جیمز سرازیر میشه و بیشتر هم سرازیر خواهد شد فقط و فقط به این دلیله که این جون در استانه قهرمانی در درخشان ترین لیگ بسکتبال جهان قرار دارد

 

یکی از دلمشغولی هایی طرفداران ورزشهای حرفه ای اینه که آیا بازیکن مورد علاقه شان در حد و اندازه های پولی که میگیرد بازی میکند یا نه؟  اظهار نظر بیشترمان در مورد این مقوله عموما بی ربط و احساسی است. مثلا تا کوبی یک شوت سه امتیاز را در اخرین لحظه های بازی گل میکند از ته دل داد میزنیم که « اون بیست و چهار میلیون دلاری که میگیری از شیر مادر حلاترت باشه جوون» یا شنیده شده که « من نمیدونم کدوم گوسفندی حاضر شده به این کریس باشه هفده میلیون دلار اسکن خشک بده با این بازییش» . این اظهار نظرات به دلایل مختلف اشتباه است . اولین نکته که بیشتر ها ما ها هیچ درکی از عدد و رقم هایی که این ورزشکاران دریافت میکنند نداریم و دومین دلیل اینکه معیارهای ما برای حلال کردن دستمزد این بازیکنان عموما بر اساس همان احساس همان لحظه مان از نتیجه بازی است نه تاثیر نهایی این بازیکنان بر پیروزی

در بسکتبال حرفه ای ایران دقیقا نمیدانم تیم ها چگونه دخل و خرج میکنند و آیا اصلا پول در آوردن برایشان مهم است یا نه ولی در آمریکا همه چیز در لیگ حرفه ای بر محور پول در آوردن میچرخد. از این روی صاحبان تیم ها علاقه مند هستند که بدانند که آیا بازیکنانشان در حد پولی که میگیرند اثر بخش هستند یا نه و همچنین ان معیار اثر بخشی را با حقوقی که دریافت میکنند بسنجند تا نهایتا آنهایی را که پول یا مفت میگیرند و به ریش صاحب تیم میخندند شناسایی کنند

در مورد شاخص اثر بخشی یک تیم روش های مختلفی وجود دارد. متداول ترین روش اینست که در حمله های منجر به گل با حمله های بی اثر مقایسه شود و در دفاع هم تعداد دفاع های که در ان تیم گل خورده است با تعداد دفاع هایی که تیم از گل خوردن جلوگیری کرد مقایسه شود. این دو شاخص معیار مشخصی از اثر بخشی یک تیم را نشان میدهد ولی میزان اثر بخشی یک بازیکن بسیار پیچیده تر از اینست که ببینیم چند امتیاز آورده یا چند تا توپ بلوکه کرده است

چندی پیش یک آمار دان امریکایی از دانشگاه یوتا الگوریتمی را به ان بی ای پیشنهاد کرد که با استفاده از ان میتوان اثر بخشی بازیکنان را تا حد قابل قبولی تعیین کرد. نام این الگوریتم «پیروزی های تولید شده»  است و شرح ان  از حوصله این بلاگ خارج است. اگر به جزییات ان علاقمند هستید اینجا را بخوانید  

وقتی آمارها و دستمزد سالانه یک بازیکن را به این فرمول میدهید این فرمول به شما میگوید که ضریب پیروزی تولید شده از سوی این بازیکن چه عددی است و چه میزان از حقوق او را پوشش میدهد. به زبان ساده این فرمول به مدیران باشگاه میگوید که چه میزان از حقوق یک بازیکن اضافه پرداخت شده است. این امار دان همه آمارهای فصل جاری را برای بازیکنان لیگ در الگورینم خود قرار داد و با کمال تعجب کوبی برایانت از لوس انجلس لیکرز جز ده بازیکن لیگ که پول یا مفت میگبرند رده بندی شد. طبق محاسبه او کوبی برایانت ضریب تولید پیروزی اس 2/85 است و با توجه به دستمزد بیست پنج میلیون دلاری اش حدود نوزده میلیون دلار اضافه پول گرفته است . البته بالاترین پول یامفت مربوط به رشارد لوییس بازیکن تیم ویزارد است که با بیست و یک میلیون دلار پول اضافه در راس این جدول است . وقتی شبکه تلویزیونی سی ان بی سی با دیوید برری، استاد دانشگاه یوتا، مصاحبه کرد، او در پاسخ به اینکه : اخه مگه میشه کوی برایانت پول اضافه گرفته باشه ؟ پاسخ داد

کوبی برایانت یک اسطوره بسکتبال است و من میتونم درک کنم که حضور او در فهرست بازیکنانی که پول زیادی میگیرند برای بسیار تعجب آوره. رسانه ها بارها گفتن که کوبی برایانت یکی از بهترین بازیکنان فصل 2011-12 بوده اما عدد و رقم ها چیز دیگه ای میگن. واقعیت قضیه اینه که راز امتیاز اوری کوبی اینه که زیاد شوت میزنه. کوبی برایانت بر خلاف سالهای گذشته از نظر کارایی شوت از یک گارد دوی معمولی هم پایین تر بوده و وقتی که کارایی شوت کوبی میاد پایین تیم نمیتونه پیروز بشه. اما اگه تمام توپ ها یک جوری به شما ختم بشه و اینقدر شوت بزنید تا امتیازتون به اندازه کافی بیاد بالا اون وقته که طرفداران و رسانه ها شروع به تعریف و تمجید میکنند

وقتی گزارشگر سی ان بی سی پرسید : اما وجود ستاره هایی نظیر کوبی باعث میشه که درامد تیم از بلیط فروشی و غیره بالابره. اینو چطوری توجیه میکنید؟ او پاسخ داد: اتفاقا اینجوری نیست. مقایسه بین درآمد گیشه بلیط فروشی در فصل گذشته با میزان پیروزی تیم ها نشان داده که این پیروزی است که درآمد تیم را بالا میبره . وجود ستاره در درآمد تیم موثره ولی اثر بسیار بسیار ضعیف تر از تاثیریه که پیروز شدن خواهد داشت 

فیلم مستند « تیم رویایی» سه شنبه شب از تلویزیون ان بی ای پخش شد. این فیلم که ماهها همه انتظار پخش انرا میکشیدند در بیستمین سالگرد تشکیل تیم ملی بسکتبال آمریکا برای شرکت در المپیک بارسلون ساخته شده بود. شرکت تیم ملی آمریکا با همه ستاره هایش در این المپیک نه تنها نقطه عطفی برای رقابت های این ورزش زیبا در المپیک بود بلکه نقطه شروعی برای جهانی شدن لیگ ان بی ای نیز بود. در این تیم که به «تیم رویایی» لقب گرفته بود مجموعه ای از ابر ستارگان لیگ را دور هم جمع شده بودند و با هدایت مربی افسانه ای دیترویت پیستونز، مرحوم چاک دیلی، توانست مدال طلای المپیک را از آن خود کند

اما همه چیز در مورد این تیم رویایی و درخشان نبود. از همان سالها بحث بسیار پرحرارتی آغاز شد که چرا ایزایا تامس، پوینت گار تیم دیترویت پیستون جز این تیم نبود. ایزایا تامس دوبار قهرمان لیگ بود، عضو تالار مشاهر بسکتبال آمریکاست، یکبار قهرمان مسابقات دانشگاه ها ، دوازده بار برای تیم ستارگان دعوت شد و دوبار به عنوان با ارزشترین بازیکن مسابقه ستارگان انتخاب شد. چنین کارنامه درخشانی چگونه مورد بی مهری تیم ملی آمریکا قرار گرفت ؟ چرا ایزایا تامس که هنوز هم از او به عنوان یکی از بهترین بازیکنان ریز جثه ای که تاکنون در لیگ حرفه ای آمریکا بازی کرده نام میبرند حتی برای تیم دعوت هم نشد؟

در همان سالها این شایعه در گرفت که مایکل جوردن مقامات فدراسیون بسکتبال آمریکا و مربی تیم را تهدید کرده بود که درصورت انتخاب ایزایا تامس او از تیم انصراف خواهد داد و نهایتا لابی گری مایکل جوردن با هم دستی مجیک جانسون و دیگر نوچه های مایکل جوردن نظیر اسکاتی پیپن باعث شد که حق تامس در تیم ملی خورده شود. درگیری های شخصی بین مایکل جوردن و رقابت های بسیار نزدیک بین این دوبازیکن از بر همه اشکار بود و در سالهای 1989 و 1990 که دیترویت به دو قهرمانی پیاپی دست یافت به نهایت خود رسید  اما در طی بیست سال گذشته نه تنها مایکل جوردن بلکه بقیه اعضای این تیم این شایعه را تایید نکردند و وجود هر گونه گروه بندی بر علیه ایزایا تامس را تکذیب کردند

در این فیلم مستند بالاخره بازیکنان به اعتراف میکنند که چنین موضوعی صحت داشته . کلاید درکسلر در مصاحبه ای با رادیو ای اس پی ان دیروز تایید کرد که چنین تهدیدی از سوی مایکل جوردن انجام شد و انزجار خود را از این رفتار مایکل جوردن اعلام کرد. مجیک جانسون هنوز یکی به نعل و یکی به میخ میزند ولی وجود چنین موضوعی را رد نکرد

در استانه انتخابی تیم ملی آمریکا برای شرکت در المپیک لندن سایه رفتار شرم اور این فوق ستاره بسکتبال که باعث شد یکی از درخشان ترین بازیکنان بسکتبال جهان از کسب مدال طلای المپیک جا بماند مزه شیرین این قهرمانی این تیم را تلخ کرد. چیزی که از رفتار مایکل جوردن شرم اور تر است عکس العمل فدراسیون بسکتبال آمریکا در باج دادن به ستاره ان بی ای و گردن نهادن به درخواست ناجوانمردانه یک بازیکن است

نتیجه اخلاقی: وقتی فدراسیون یک کشور رسما اعلام میکند که به ستاره های ان ورزش باج نمیدهد بدانید که مثل سگ دروغ میگویند 

بازی اول فینال ان بی ای در خانه اوکلاهوما با نتیجه 105 بر 94 به سود اوکلاهوما ثبت شد. درخشش قابل انتظار کوین دورنت و راسل وست بروک بر برتری سیزده امتیازی میامی هیت در نیمه اول چربید. اوکلاهوما ثاندر در حالی وارد این سری میشود که از سوی جامعه بسکتبال آمریکا به عنوان تیمی که بیشترین شانس را برای کسب قهرمانی دارد با میامی هیت رقابت میکند. دلیل اصلی تمایل بیشتر دوست داران بسکتبال به اوکلاهوما اینست که ثاندر را « تیم » بهتری میدانند . واژه کلید در این مقایسه لغت تیم است، به این معنا که در پیروزی های این تیم بازیکنان بیشتری دخیل هستند در صورتی که میامی هیت در مقابل مجموعه ای ناقص از بازیکنان به همراه چند ابر ستاره است و فقط تعیین کننده لبرون جیمز میباشد

 اما نگاهی گذارا به جدول آمار بازی چیز دیگری میگوید. میامی هیت در بازی دیشب پنج بازیکن با امتیازات دو رقمی داشت و اوکلاهوما تنها سه بازیکن (سرج ایباکا با ده امتیاز در جدول بالا نیست) . در این بازی تیم میامی هیت از نظر تقسیم بار امتیاز آوری بسیار شبیه سن آنتونیو ، یکی از بهترین تیم های لیگ بود. اگر چه بازیکنان دیگر اوکلاهوما که امتیازشان تک رقمی بود ، نظیر نیک کالاسون، از نظر ریباند همکاری موثری داشتند اما میامی هیت هم با 12 ریباند از سوی یودانیس هزلم، که او هم امتیاز تک رقمی داشت، وزنه تیمی را به سوی میامی هیت سنگین تر میکند. اما انچه عامل شماره یک باخت میامی هیت بود، قدرت غیر قابل تصور کوین دورنت در امتیاز آوری و عدم وجود روشی مشخص برای مهار این ابر ستاره است. طوفانی که دورنت در کوارتر چهارم بر پا کرد نشان داد که نقش تعیین کنند در اوکلاهوما را تیم تعیین نمیکند بلکه یک یا دو بازیکن تعیین میکند. مقایسه این دو تیم نشان میدهد که در بازی های سطح بالا در ان بی ای نهایتا این قدرت ابر ستاره های تیم است که کفه ترازو را برای یک تیم سنگین تر میکند

پریروز برای اولین بار بعد از نود و بوقی خواستم از تلویزیون ایران فوتبال جام ملت های اروپا را تماشا کنم. بازی ایتالیا و اسپانیا بود و طبق معمول همیشه گزارشگر بازی ( که فکر کنم مازیار ناظمی بود) داشت به سبک فردوسی پور گزارش میکرد. وقتی فورواردهای اسپانیا روی دروازه ایتالیا توپ میفرستاند گزارشگر فرصت را غنیمت می شمرد و در مورد ماجرای عکس روی زیر پیراهنی بوفون، دروازبان ایتالیا، که یکی از طرفدارانش به او هدیه داده بسیار پر اب و تاب قصه میگفت 

 یادمه این سبک گزارشگری ورزشی را عادل فردوسی پور مد کرده بود. کار عادل این بود که مینشست شونصد تا مجله فوتبال خارجی را میخواند و نکات عجیب قریب و کاملا نامربوط به فوتبال را حفظ میکرد و در هنگام گزارش ورزشی فوتبالهای خارجی آن خزئبلات را مسلسل وار به خورد ملت میداد. مثلا میگفت : حالا لوئیز فیگو پا به توپ میشه. لوئیس فیگو عمه زاده سوم همسایه بغلی نونو گومزیناست که پارسال سر هفت سنگ وسط کوچه عربها در کاتالونیا با دایی کوچیکه ژاوی سر شماره دادن به دوست دختر ژاوی در تکیه محلشون دعواشون شد. بعضی موقع ها هم فردوسی پور میزد توی کار آمار. مثل میگفت: این شوت کلینزمن ششصدو هفتادو نه هزارو دویست سی و دومین باریه که کلیزمن از زمان شیرخوارگی با پای راست به گوشه چپ دروازه شوت زده و کمونه کرده به بیرون . ملت از همه جا بی خبر ما که تا اون موقع به گزارش ها فاجعه بهرام شفیع و « میریم که داشته باشیم » گفتن هایش عادت کرده بودند وقتی فردوسی پور از این حرفها میزد کف و خونشون در می آمد که بابا این پسره چقدر باسواده و ماشاله از نظر اطلاعات فوتبال مرحوم دهداری را سه هیچ میزنه. خلاصه همیشه همین بوده، توی مملکت کورها یه چشمی شاهه

اما شرکت اپل  (سازنده کامپیوترو لپ تاپ و تبلت و تلفن و دستگاه تخلیه آب حوض و هرچی فکرشو بکنی) دیروز در مراسم معرفی محصولات جدیدش کاری کرد که کار و کاسبی این گزارشگرهای ورزشی که هی عدد و رقم ول میکنند توی سرو کله مردم تخته شد. تلفن های این شرکت یک چیزی داره به نام سیری. این سیری تا الان کارش این بوده که به سوالات معمولی شما جواب بده. سوالهایی نظیر «پیتزا فروشی نزدیک کجاست» ، « الان تهران ساعت چنده» یا « یک مایل چند کیلومتر میشه». اما از دیروز سیری در مورد آمارههای بازیکنان وزرشی را هم جواب میده. مثلا میتونید ازش بپرسید « امار شوت سه امتیازی لبرون جیمز در دو فصل گذشته چی بوده» یا « آمار تیم بیس بال باستن رد ساکس را در فصل جاری نشون بده». خلاصه حسابی کار و کاسبی اینهایی که وسط گزارش ورزشی عدد و رقم بی ربط و خالی بندی ول میکنن را بدجوری تخته کرد

البته خیلی وقت میبره که سیری بتونه در مورد تیم هایی البدر بندرگنگ یا رویای سبز خراسان رضوی جواب بده ولی دندون روی جیگر بگزارین به اونجا هم میرسه

Posted
AuthorKaran Makvandi

اگر فکر میکنید فقط بازیکنان معصوم بسکتبال ایران انقدر بدشانس هستند که برای حضور در بازی‌های ملی باید اداره نظام وظیفه مجوز بگیرند یا فقط ما هستیم که تا این حد  خاک بر سر شده ایم که بازیکن حرفه ای ان بی ای مان باید سه ماه در دبی ویلان و سیلان بماند تا ویزای آمریکا بگیرد سخت در اشتباهید. از ما بد شانس تر ِو بیچاره تر هم هست۰

مودیبو دییرا، بازیکن افریقایی تیم بسکتبال سنت جان میل رتس از ما ایرانی ها هم اوضاعش به هم ریخته تر است. او که بازیکن اصلی یک تیم بسکتبال حرفه ای در شرق کاناداست چند ماه پیش درپی خرتو خر شدن اوضاع زادگاهش کشور مالی به آنجا رفت که زن و دختر شش ساله اش را از دام نسل کشی کودتا چیان رهایی دهد . هنگامی که او به انجا رسید کشتار در خیابان،‌ اعدام های دست جمعی، قتل و غارت عمومی شبیه انچه در فیلم ها میبینید با توان قوا در جریان بود . مودیبو به همراه خانواده اش در خانه زندانی شده بود۰

برای افزودن به این اوضاع درهم و بر هم او ، سفارت کانادا در کشورهای مالی و سنگال بامبول ها فراوانی برای صدور ویزا برای این خانواده علم کرده اند. بر خلاف لیگ ان بی ای  ، بازیکنان لیک بسکتبال کانادا دستمزد بخور و نمیری دارند و مودیبو با همان حقوق ناچیزش بیست و دو خانوار را در مالی پشتیبانی مالی میکرد. او اکنون به ۱۵۰۰۰ دلار برای پرداخت دستمزد وکیل و هزینه های فرار از مالی و آوردن خانواده اش به کانادا نیاز دارد. تنها نکته دلگرم کننده این ماجرا عکس العمل تیم و شهروندان شهر کوچک سنت جان در شرق کانادا بود که با برگزاری مراسم مختلف خیریه تاکنون ۹۰۰۰ دلار از این هزینه را جمع آوری کرده اند و هنوز هم برنامه های جمع آوری اعانه برای این بازیکن آفریقایی ادامه دارد۰

نه آقا! از ما بد بخت تر هم در دنیا فراوان است۰ 

در ایران همیشه رسم بر این بوده که تا یک فدراسیون جدید بر سر کار میآمد یا یک مربی تازه برای تیم ملی می آوردند اولین چیزی که  اعلام میشد داعیه جوان گرایی و پشتوانه سازی بود. حتی دیدیم شور حسینی جوان گرایی آنچنان بعضی مدیران ورزشی ما را فرامیگرفت که طرح های انقلابیی نظیر «طرح بیست و هفت ساله ها» ارایه میکردند. قدیمی تر ها به یاد دارند که این طرح از چه مغزهایی بیرون آمده بود

فدراسیون بسکتبال ایران، که همیشه از سوی مخالفانش ، متهم به کم کاری در زمینه پشتوانه سازی و چسبیدن به همین ده دوازده ها بازیکن قدیمی که یواش یواش در حال رسیدن به سی سالگی هستند، برای کوبیدن مشت محکم به دهان یاوه گویانش جوان گرایی را از تیم های ملی و تیم های حرفه ای باشگاهی اش شروع کرده است. ایده اینست که بازیکنان جوان جذب تیم های حرفه ای شوند و در کنار بازیکنان مسن تر تجربه کسب کنند و ابدیده شوند. حتی در هنگام اعزام تیم های ملی بزرگسالان هم فدارسیون یکی دو بازیکن جوان را همراهشان میکند تا به قول معروف میدان دیده شوند

اگر خودتان را جای مربیان باشگاه های حرفه ای و یا مربیان ملی بگذارید، آیا حاضرید از بازیکن جوانیی که اصطلاحا «هنوز جواب پس نداده» و روی نیمکتتان نشسته در لحظات کلیدی یک بازی رسمی استفاده کنید؟ آیا حاضرید دقایق بازی بازیکن حرفه ای و آبدیده تان را به بازیکن جوان و بی تجربه بدهید؟ حتی اگر به پشتوانه سازی هم اعتقاد داشته باشید آیا عاقلانه است که بازیکن سیصد میلیون تومانی تان را روی نیمکت بنشانید و بازیکن جوان چهل میلیونی تان سی و هشت دقیقه بازی کند؟  این پارادوکس جوان گرایی در بسکتبال ماست. هیچ بازیکن جوانی از نیمکت نشینی بازیکن نشده. هیچ بازیکن جوانی با بازی کردن در دقایق کم اهمیت بازی تبدیل به صمد، افاق، کامرانی و اوشین نمیشود. شغل بازیکن بسکتبال مثل شغل خلبانی است. خلبان باید ساعت های مشخصی پرواز داشته باشد تا خلبان حساب شود. بازیکن بسکتبال هم باید بازی کند تا تجربه کسب کند. هیچ بازیکن بسکتبالی در جهان نمی تواند تنها با تمرین کردن در باشگاه و روی نیمکت نشستن در بازی های مهم خودش را برای دقایق حساس در بازی آماده کند. پس اگر مربیان حاضر نیستند بازیکنان جوان را بازی بدهند و تیم های ملی هم بازیکنان جوان را در بازیهای حساس به زمین نمی فرستند پس کجا باید این بچه ها بازی کنند تا تجربه کسب کنند؟

برای حل این مشکل نیازی نیست که راه حل را اختراع کنیم. فقط کافیست ببینیم کشورهایی که بسکتبال دارند چه میکنند. فقط کافیست ببنیم چطوری بازیکنی جوان مثل اون ترنر (از تیم فیلادلفیا) که مدتی کمی است به این تیم پیوسته به بازیکن کلیدی این تیم در بازی های حذفی تبدیل میشود. این جوان تجربه بازی زیر چنین فشاری را کجا کسب کرده است؟ یا چطور بسیاری از بازیکنان جوان نخبه دیگر که به لیگهای حرفها ای اروپا میپوندند از همان سال اول جز بازیکنانی فیکس قرار میگیرند؟ 

تنها راه پرورش یک بازیکن جوان تمام عیار اینست که او دقایق زیادی بازی کرده باشد. منظور بازی های تمرینی نیست. بازی های رسمی و تحت فشار. اگر بازیکنی در بازی های نزدیک و تحت فشار بازی کرده باشد میتواند خود را برای بازی های نزدیک و تحت فشار در لیگ های بزرگتر آماده کند. اینکه ما یک بازیکن جوان و مستعد را بنشانیم روی نیمکت یک تیم حرفه ای و هر وقت تیم بیست امتیاز جلو افتاد او را به زمین بفرستیم و تا دو تا شوتش گل نشد او را بیرون بکشیم نه تنها برای آن بازیکن ثمری ندارد بلکه روحیه و جرات او را هم تحلیل برده ایم. آیا هیچ تیمی لیگ برتری ما اجازه داده بازیکن جوانش دوازده باز در یک نیمه شوت بزند. حتی مربی تیم ملی ما ( ماتیچ) در بازی های جام جهانی و آسیایی ووهان برای بازیکن جوانی چون ارسلان کاظمی هیچ بازی یا نقش خاصی طراحی نکرده بود و هر چه آن جوان انجام میداد بر اساس غریزه و استعدادش بود. اینکه بازیکنان جوان در تیم های ما نقش کلیدی ندارند انها را برای مسوولیت پذیری و پر کردن نقش های کلیدی آماده نمیکند. ما باید رقابت های آموزشگاهی و دانشگاهی را جدی تر برگزار کنیم، تعداد بازی های باشگاهی رده ها نونهالان، نوجوانان و جوانان را چند برابر کنیم. باید لیگ های طولانی تری برگزار کنیم تا فرصت بیشتری برای بازی کردن برای بازیکنان جوان ما بوجود آید. باید سالن های بسکتبال را در هنگام بازی های آموزشگاهی و باشگاهی جوانان پر از تماشاچی بکنیم تا بازیکنان جوان ما بازی تحت فشار را بیاموزند و تجربه کسب کنند که زیر فشار روحی تماشاگران حریف چگونه باید عمل کرد. اگر اینگونه بازیکنان را تربیت کرده بودیم اکنون شاهد این مسخره بازی هایی که بازیکنان حرفه ای و بزرگسال ما آین روزها در هنگام بازی های باشگاهی در میآورند نبودیم. تعداد زیاد بازی های آموزشگاهی و باشگاهی در رده های سنی غیر از بزرگسالان مزایای دیگری نظیر تربیت داور و مربی های جوان را هم دارد که ناگفته پیداست. نباید بگذاریم جوانان و نوجوانانمان بعد از پانزده یا شانزده بازی در یک فصل بقیه سال را به یللی و تللی بگذرانند. لیگ های تابستانی، بازی های چند جانبه، لیگ های محلی و بازی های نمایشی رسمی جایی است که بازیکنان جوان ما میتوانند چوب خط دقیقه بازی خود را پر کنند.باید تمرین های باشگاهی متمرکز روی بازی کردن باشد. تمرین کردن روی یک تکنیک فردی و یا قدرت بدنی کاری نیست که بازیکن در هنگام تمرین تیمی انجام دهد. هیچ تیم باشگاهی درست و حسابی را در دنیا نخواهید دید که در هنگام تمرین رسمی بازیکنانش تمرین شوت با پا بکس بکنند. تمرین بسکتبال یعنی بازی کردن تحت کنترل. توصیه اکید من اینست که جوانان مستعدمان که این روزها روی نیمکت تیم های سوپرلیگ خاک میخورند و سماق میمکند را از آن تیم های جدا کنیم و به لیگ هایی بفرستیم که حداقل سالی  1600تا 2000 دقیقه بازی رسمی داشته باشند و هر وقت در حدی رسیدند که تیم های سوپر لیگ بتوانند به آنها نقشی موثر و جدی بدهد آنها را به تیم های سوپر لیگ برگردانیم. تجربه نشان داده که حضور این بازیکنان جوان بدون نقش  در تیم های بزرگسالان معایبی هم داشته . بزرگترین معایب ان اینست که این بازیکنان جوان قالتاق بازی، سیاسی کاری و زیر آب زنی را از بازیکنان بزرگسال که به اقتضای وضعشان در تیم مجبورند اینگونه باشند می آموزند و این چیزی نیست که آینده بسکتبال ما به آن نیاز داشته باشد

Posted
AuthorKaran Makvandi

از سال 1992 که حرفه ای ها در مسابقات بسکتبال المپیک شرکت کردند چهره رقابت های این رشته المپیکی برای همیشه تغییر کرد. در المپیک های قبلی رقابت ها نظیر دوی صد متر ؛ وزنه برداری فوق سنگین، ماراتن و مسابقات شنا و شیرجه بیشترین همیشه تماشاچی را داشت اما از المپیک بارسلون به بعد رقابت ها بسکتبال هم به جرگه بلیتهای پرطرفدار این رویداد ورزشی پیوست

شرکت بسکتبالیست های ان بی ای در بازی های المپیک موافقان و مخالفان خود را داشته و دارد. موافقان میگویند که این بازیکنان رنگ و لعاب رقابت ها را درخشان تر کرده اند و مخالفان معتقدند که حضور حرفه ای های امریکایی رقابت های این رشته را یک طرفه کرده و دیگر شانسی برای دیگر کشور ها برای کسب مدال طلا نمیماند.  اما آیا همه تیم های بسکتبال آمریکا که در این پنج دوره شرکت کرده اند در یک حد و قواره بودند؟ تیمی که مایکل جوردن را داشت بهتر بود یا تیمی که شریف عبدالحریم فورواردش بود قوی تر ظاهر شد. در این مطلب پنج تیم گذشته را از بدترین تا بهترین مرور میکنم

مقام پنجم:  سال 2004 المپیک آتن. مربی تیم : لری براون. بازیکنان برجسته: آلن ایورسون، لبرون جیمز، آماری استودمایر، تیم دانکن، دیون وید

شاید برایتان عجیب باشد که تیمی با داشتن این ستاره ها در ته لیست من قرار گرفت. اولین نکته اینکه دوین وید و لبرون آن زمان چیزی که الان هستند نبودند. دومین نکته اینکه استفن ماربری، گارد فوق العاده ان بی ای، در ان زمان بی نهایت خوره و خودخواه بود و به راحتی نمیشد با او کنار آمد. همه این مشکلات با هم جمع شد تا تیم ملی بسکتبال آمریکا با آن همه کبکبه و دبدبه اش به چیزی بیشتر از مدال برنز نرسد

مقام چهارم: سال 200 المپیک سیدنی. مربی تیم: رودی تامجانوویچ. بازیکنان برجسته: ری الن، وینس کارتر، جیسون کید، کوین گارنت، آلانزو مورنینگ

درسته که این تیم توانست با بازی بی نهایت قوی جیسون کید، کوین گارنت و ری الن 25 ساله مدال طلای این دوره از المپیک را کسب کند ولی چند بازی بسیاری نزدیک باعث شد که هاله شکست ناپذیری که توسط تیمی که در بارسلون شرکت کرد را محو کند. همین دلیل باعث شد که این تیم مقام چهارم لیست من را به خود اختصاص دهد

مقام سوم: سال 2008 المپیک پکن. مربی تیم: مایک شیشوسکی . بازیکنان برجسته: کوبی برایانت، کارملو انتونی، لبرون جیمز، دوایت هوارد، کریس پال

اسم این تیم را « ردیم تیم» یا تیم حفظ آبروداری نامیدند که به نوعی بازی با لغات بود تا شبیه « دریم تیم» یا تیم رویایی بشود. این تیم به پکن فرستاده شد که مدال طلا را به خانه امریکایی ها بیاورد. بهترین بازیکن دنیا در آن زمان، کوبی برایانت، مسول موفقیت این ماموریت بود. این تیم تمام رقبا را دود داد ولی وقتی با اسپانیا روبرو شد در یک بازی بسیار نزدیک و تماشایی با نتیجه 118 به 107 اسپانیایی های را شکست داد. این مدال اولین مدال طلای آمریکا از سال 2000 بود

 مقام دوم: سال 1996 المپیک آتلانتا. مربی تیم : لنی ویلکینز. بازیکنان برجسته: رجی میلر، جان استاکتون، چارلز بارکلی، کارل ملون ، حکیم اولایجوان و شکیل اونیل

شاید تنها دلیل اینکه این تیم در فهرست بهترین تیم های ملی آمریکا دوم شده است این باشد که جوردن در این تیم نبود.  بهترین بازیکنان آن فصل ان بی ای در این تیم توپ میزندند و در اینکه این تیم توانست مدال طلایی ان دوره را به خود اختصاص دهد شکی نیست

مقام اول: سال 1992 المپیک بارسلون . مربی تیم: چاک دیلی. بازیکنان برجسته: مجیک جانسون، مایکل جوردن، جان استاکتون، چارلز بارکلی، لری برد، کارل ملون، دیوید رابینسون، پتریک یووینگ

این تیم بی شک درخشان ترین تیم بسکتبال در تاریخ این ورزش است. مایکل جوردن، بهترین بازیکن تاریخ بسکتبال، عضو این تیم بود.لری برد و کریس مالین، دونفر از بهترین شوت زن های تاریخ از اعضای این تیم بودند و دو بهترین بازی سازی های تاریخ این ورزش ، مجیک جانسون و جان استاکتون ، ستاره های این تیم را تغذیه میکردند 

در دو هفته آینده ترکیب نهایی تیم ملی آمریکا برای المپیک لندن مشخص میشود . حالا باید دید که مایک شیشوسکی تیمی بهتری از دریم تیم بارسلون خواهد بست یا نه

Posted
AuthorKaran Makvandi