یانیس جلو ایینه می‌ایستاد و اخم کردن را تمرین می‌کرد. چشمهایش را ریز میکرد و دندانهایش را به هم می‌فشرد. دماغش چین می‌خورد و پیشانی اش سفت میشد. لب هایش چین می‌خورد و یهویی نعره می‌کشید.

یانیس تلاش می‌کرد خشن تر به نظر برسد نه ناز و مامانی تر. تهدید آمیز تر نه معصوم تر. او برای شروع فصل دومش در ان بی ای نیاز هویتی جدید داشت. هویتی که از تصویر دست و پا چلفتی یک بازیکن تازه وارد که برای اولین بار در عمرش اسموتی خورده تفاوت زیادی داشته باشد.

او باید خشن به نظر می رسید.

Posted
AuthorKaran Makvandi
Share

ورونیکا،‌ که یک کاپشن پفی سفید و شلوار گرمکن خاکستری به تن داشت،‌ به همراه چارلز،‌ که کاپشن مشکی و شلوار آبی پوشیده بود،‌ در لیموزین را باز کردند و دور و اطرافشان را نگاه کردند. صحنه‌ای که می‌دیدند برای قابل باور کردن نبود. آنها در خاک آمریکا بودند. راستی راستی در خاک آمریکا.

همند هماهنگ کرده بود که یک لیموزین آنها را فرودگاه اوهر در شیکاگو سوار کند و به میلواکی بیاورد. در لیموزین هم کیک و گل گل گذاشته بودند. روز سوم فوریه سال ۲۰۱۴ روزی که پدر و مادر یانیس وارد آمریکا شدند در ذهن یانیس برای همیشه حک شد. این روز یکی از شادترین روزهای زندگی یانیس بود. پدر و مادر یانیس جلوی لیموزین ایستادند تا عکس بگیرند،‌ ورونیکا اینقدر خوشحال بود که هنگام عکس گرفتن دستگیره در لیموزین را ول نکرد.

Posted
AuthorKaran Makvandi
Share

اپیزود دوازدهم پادکست توپ سرگردان منتشر شد. در این اپیزود تاریخچه های کامل از تیم میلواکی باکس از زمان کریم عبدالجبار تا روزهایی که یانیس به این تیم پیوست را خواهد شنید. در این اپیزود از سالهای دور ان بی ای خواهید شنید، از چالشهای یک تیم بسکتبال حرفه ای، رفتار مالکین، اهمیت ستاره ها، احساسات طرفداران و نهایتا اینکه چرا یانیس امید میلواکی باکس است خواهید شنید.

Posted
AuthorKaran Makvandi
Share