بسکتبال سیال و بر اساس غریزه نوعی معجزه است. مستقل از قوانین، سطح مهارت بازیکن، اندازه زمین اگر تیمی بتواند با همدیگر خوب بازی کند بازی آنها دیدنی میشود. طرفداران باهوش بسکتبال قادر هستند سکانسهایی از بازی که در آن نقشه خاصی اجرا میشود را تشخیص دهند اما بیشتر ما دوستداران بسکتبال از تماشای حرکات سیال و مرحله مرحله یک تیم مثل یک ماشین روب گلدبرگ لذت میبریم. برای تک تک حرکاتی که در بازی تماشا میکنیم اصطلاح تخصص وجود دارد اما زحمتی که برای هماهنگ کردن این حرکات در پشت صحنه کشیده شده قابل دیدن نیست
با اینکه این روزها لبران جیمز را بخاطر بخشندگی اش در زمین بسکتبال میستاییم اما در سالهای اول حضورش در لیگ دقیقا به همین دلیل مورد انتقاد بود. وقتی در سال ۲۰۰۷ به اولین فینال کنفرانس شرق رسید در بازی اول جیمز فرصت داشت صحنه تاریخی بیافریند. در برابر دیترویت دوازده ثانیه به پایان بازی مانده بود و دو امتیاز عقب بود. توپ را بیرون خط بالای سه ثانیه دریافت کرد. همین که به شروع به دریبل زدن به سمت چپ کرد تمام دفاع پیستونز یار هایشان را ول کردند و ریختند سر لبران و جنگلی از بازوها بین او و سبد شکل گرفت. بدون لحظه ای تردید با حرکت سریع مچ توپ را به دانیال مارشال که در گوشه ای بدون دفاع ایستاده بود رساند. مدافع مارشال که یارش را ول کرده بوده تا لبران را بگیرد بود شروع به دویدن به سمت مارشال کرد. مربی تیم پس از بازی گفت:« مارشال وقت داشت یک فنجان چایی بنوشه و ساندویچ بزنه به بدن» شوت مارشال از روی حلقه کمانه کرد و دیترویت در آن بازی پیروز شد.