وقتی در سال ۱۹۳۸ شخصیت سوپرمن در قالب رمان گرافیکی منتشر شد از همان روز اول خالق‌اش به او قدرتی بی‌نهایت داد. چاقو بهش کاری نبود، باتوم که هیچی، مسلسل که اصلا،‌ یا اصول هر چیز دیگری که قرار است به انسان صدمه بزند روی سوپرمن جواب نمی‌داد. دو سال بعد از چاپ اولین نشریه گرافیکی سوپرمن این شخصیت که چیزی کم نداشت تازه صاحب بینایی ایکس ری شد، شنوایی فوق بشری، نگه داشتن نفس بی نهایت و قدرت پرواز (تا ان لحظه کارش این بود که از این ساختمان به آن ساختمان بپره). در واقع بخواهی حساب کنی سوپرمن به حساب خودش یک جور خدا بود و از قدرتش استفاده می‌کرد تا دهن تبه کاران،‌ جیب برها یا هر خرابکاری که شهر  متروپلیس را بهم ریخته بود را صاف کند.  تا سال ۱۹۴۳ قدرت او بدون هیچ چالشی ادامه داشت تا ناگهان یک بابای ایده کریپتونایت به ذهنش رسید. 

Posted
AuthorKaran Makvandi
Share

خیلی ها معتقدند بدترین مسابقه بسکتبال حرفه‌ای در تاریخ بازی بین دو تیم فورت وین پیستونز و میناپولیس لیکرز در ۲۲ نوامبر ۱۹۵۰ بود. فصل دوم لیگ NBA  .  مشکل بی ریخت بودن این بازی به خاطر نبودن ستاره‌ها نیست چون ابر ستاره عینکی لیکرز، جرج مایکن، در این بازی منفجر کرده بود. مشکل چیز دیگری بود. کل استراتژی پیستونز بر اساس این تنظیم شده بود که به هر شکلی شده توپ را از دست هیولای دو متر و هشت سانتی لیکرز دور نگه دارند به همین دلیل گاردهای پیستون برای وقت کشی هی دور زمین دریبل میزدند. انهم برای دقایق متمادی. حتی لی آپ ساده را هم بی خیال می‌شدند از زیر حلقه دور میشدند تا به دریبل زدن و وقت کشی ادامه بدهند. اسم این استراتژی را میشه «ضد بسکتبال» گذاشت اما متاسفانه برای پیستونز جواب داد. هر دو تیم در مجموع هشت اقدام شوت داشتند. فورت وین پیستونز در این بازی با نتیجه ۱۹ در برابر ۱۸ پیروز شد. این کم امتیازترین بازی در تاریخ NBA  بود. 

Posted
AuthorKaran Makvandi
Share

جیمز نیسمیت یک قانون بی برو برگرد در مورد دویدن داشت. عین قانون ناجیان استخر‌های عمومی. قانون سومی که نوشت این بود: بازیکن حق ندارد با توپ بدود. او کل ورزش بسکتبال را حول این قانون پایه ریزی کرد. بی توجهی به این قانون در واقع پشت کردن به همه آن چیزی که روح حقیقی بسکتبال محسوب می‌شود. فقط کله خرترین‌ها جرات دارند بدون ذره ای شرم و خجالت این قانون اصلی بسکتبال را زیر پا بگذارند که به نظر میرسه این نقش مناسبی است برای دانشجویان دانشگاه ییل. 


دانشجویان ییل عین خیالشون بود که با زدن توپ به زمین اصلی ترین قانون بسکتبال را زیر پا گذاشتند. این حدودهای سال ۱۸۹۶ بود و اسم این کار را گذاشته بودند «پاس دادن به خودم». کلاه شرعی هوشمندانه ای بود که فقط از مشتی وکیل و دکتر و سیاستمدار آینده آمریکا بر میآمد. تیم دانشگاه ییل بین تیم‌های اولیه دنیای بسکتبال جز موفق ترین ها بود. تیم‌هایی که در برابر آنها قرار می‌گرفتند با تعجب ورجه ورجه کردن آنها با توپ اطراف زمین نگاه می‌کردند و تا به خودشان می‌امدند متوجه شدند که بازی را باختند

Posted
AuthorKaran Makvandi
Share

این را میدانم که بسکتبال هر چیزی که باشد حداقل یک درس با ارزش را برای ما دارد و آن اینست که  اگر به یک مشت جون کله خر یک توپ و دو تا سبد  بدهید دیگه همدیگر را پشت و رو نخواهند کرد. درس با ارزش دومی که از بسکتبال می‌گیریم تجربه شخصی خود جیمز نیسمیت است: امکان ندارد بدانیم چیزی که ما انرا ساخته ایم چه عاقبتی پیدا خواهد کرد. و این غافلگیر شدن همه مزه ماجرا است.

Posted
AuthorKaran Makvandi
Share

کتاب «چطور مثل یک نابغه بسکتبال تماشا کنیم» پروژه جدید ترجمه کتاب رایگان به فارسی و همچنین فصل جدیدی از پادکست توپ سرگردان است . در این کتاب می‌خوانیم که چطور کسانی که ممکن است  بسکتبالی تمام عیار نباشند اما چگونه مفاهیم و ظرافت‌های این ورزش را به شغلشان ارتباط می‌دهند و به درک عمیقی از بسکتبال می‌رسند. در این کتاب فلسفه بسکتبال را از دیدگاه یک زمین شناس، دانشمند موشکی، شعبده باز، مشاور خانواده ، یک هنرپیشه و مشاغل دیگری می‌شنوید و ارتباط تخصص آنها با عناصر این ورزش شما را شگفت زده خواهد کرد. 

Posted
AuthorKaran Makvandi
Share