«میمون! برگرد همون جایی که ازش اومدی» وقتی یانیس شانزده ساله بود تیم فیلااتلتیکو برای مسابقه پانصد کیلومتر دورتر از آتن به جزیزه کِرت آمده بود. تماشاگران ت میزبان به همه بازیکنان فیلااتلتیکو فحش میدادند اما توهین آنها روی یانیس و تناسیس متمرکز شده بود.
حقیقتا دردناک بود. اعصاب را آشفته میکرد، طرفداران قوطی نوشابه ، بطری آب و حتی سکه با به سمت سر و صورت بازیکنان تیم مهمان پرت میکردند تا آنها را مصدوم کنند. بازی که تمام شد یانیس و تناسیس زدند زیر گریه. رانا گفت:« از درون متلاشی شده بودند، غم انگیزترین روز بود، اون روز بود که تنفر و نژادپرستی این مردم را دیدیم، ما اینقدر سخت کار میکنیم تا جامعه ما را بپذیرد و او وقت آنها اینطوری ما را از خودشان میرانند.»