فدراسیون بسکتبال ایران به پیروی از بقیه سیستم های مملکت، دست به «دشمن، دشمن» گفتنش بدک نیست. وقتی که در رسانه های ایران خواندم که رییس فدراسیون کتک کاری حامد حدادی را توطئه چینی ها خوانده دیگر برایم شکی نماند که ایشان درسشان را خوب آموخته اند. علی رغم اینکه تیم ملی ما با قدرت در چند دوره قبلی اول شده و در جام ویلیلم جونز هم قهرمان شد، فدارسیون از باخت احتمالی این تیم و بالطبع سوال برانگیز شدن روش‌های مدیریتشان حراس دارد و مداوما به فکر ایجاد دستاویز برای روز مبادا است. یکی از دستاویزهایی که این فدراسیون برای توجیه باخت احتمالی در برابر رقبای بد دست نظیر لبنان و قطر پیشاپیش در بوق و کرنا کرده اند استفاده از بازیکنانی است که در خارجی در تیم‌های ملی آسیایی بازی میکنند. این خارجی ها یا به پشتوانه والدین آسیایی، اسیایی شده اند و یا با از طریق فرایند مهاجرت شهروند کشورهایی نظیر حوزه خلیج شده‌اند. فدراسیون چون نمیتواند این کار کشورهای آسیایی را غیر قانونی بخواند، هر فرصتی برای غیر اخلاقی خواندن و دشمن دشمن کردن دریغ نمی‌کند. 

بیایید نگاهی دقیق تر به تیم‌های مدعی و رقبای ایران بیندازیم و ببنیم موضوع بازیکن خارجی تا چه حدی جدی است:

چین تایپه (تایوان)

داگ کرایتون(نام چینی: چینین هائو) متولد آمریکا، قد ۱۹۸ و در پست فوروارد بازی میکند. داگ که مادرش تایوانی است در میشیگان در یک کامیونتی کالج کوچک (‌چیزی نظیر آموزشگاه امیر بهادر خودمان) بازی کرده که حتی جز ان سی دابل ای هم نبود. جیمز مائو، پوینت گارد با قد ۱۹۶ سانت بازیکن دوم متولد امریکاست. او هم دانشجوی سال دوم یک آکادمی کوچک در اورگن امریکاست. آمار فصل پیش او متوسط ۳ امتیاز و ۳ ریباند و دو پاس منجر به گل بوده.

اوزبکستان:

بازیکن متولد خارج ندارد

قطر:

تانگای نگومبو، فوروارد کوچک، ۱۹۶ سانت قد و متولد کنگو. احتمالا این بازیکن دلیل اصلی نگرانی فدراسیون است. او در بازیهای فیبا در آفریقا و آسیا برای دو تیم کنگو و قطر بازی کرده. پایه و اساس قطری شدنش روشن نیست ولی چیزی در مایه های کشتی گیران وطنی است که شبانه سر از تیم جمهوری آذربایجان در میآوردند. در یارکشی امسال ان بی ای تانگای نگومبو به در دور دوم و به عنوان بازیکن ۵۷ام توسط تیم دالاس موریکس انتخاب شد که نهایتا با داستانهای فراوانی که در مورد دروغ او درباره سال تولدش گفته بود به تیم تیمبرولوز منتقل شد. او اولین قطری است که در ان بی ای شاغل خواهد شد.

کره:

اریک سندرین، متولد آمریکا، قد ۲۰۶ در پست سانتر. این بازیکن کهنه کار دورگه کره ای امریکایی است پاسپورت کشور برزیل را هم به همراه دارد. او در کشورهای زیادی در اروپا، امریکای جنوبی و حتی در لیگ تابستانی در ان بی ای هم بازی کرده. در دانشگاه در رده دوم ان سی دابل ای بازی کرده و اکنون عضو تیم های باشگاهی کره ایست. آخرین آمارش ۱۵ امتیاز و ۷ریباند بوده که آنچنان زهر دار به حساب نمی‌آید.

ژاپن:

بازیکن متولد خارج ندارد.

چین:

بازیکن متولد خارج ندارد.

فیلیپین:

این کشور پنج بازیکن متولد آمریکا و یک بازیکن متولد تونگا دارد. بهترین بازیکن این تیم مارکوس دوثیت است که از مادری فیلیپینی در ایالت نیویورک به دنیا آمده. او در بازی اول جام ویلیام جونز برای ما مشکل ساز شد ولی در بازی دوم حامد حدادی او را یک لقمه چپ کرد. 

اردن: 

یک فلسطینی، سه کویتی دو متولد آمریکا کارنامه این تیم است. رشیم رایت و انور سوبزوکوف امریکایی های این تیم هستند که در پستهای گارد دو بازی میکنند. این تیم همیشه موی دماغ ایران بوده است. مادررشیم عرب است و سوبزوکوف دورگه روسی-اردنی است. سوبزوکوف مدافع خوبی است ولی آمارش با ۵ امتیاز در هر بازی چنگی به دل نمیزند. رشیم رایت در کالج های امریکا بازی کرده و یکبار به عنوان بهترین بازیکن دسته دوم ان سی دابل ای انتخاب شده. آخرین آمارش ۱۷ امتیاز در هر بازی است که جز زهر دارترین بازیکنان اردن است. 

لبنان:

این تیم سه بازیکن متولد آمریکا و یک بازیکن متولد کانادا دارد. جکسون ورومن، ساموئل هاسکین و میتو فریجی سه آمریکایی این تیم هستند و علی محمود کانادایی این تیم است. با توجه به چهار دهه جنگ در این کشور لبنانی ها در همه دنیا پر و پخش هستند و بالطبع تیم ملی لبنان هم در بکارگیری بازیکنان لبنانی متولد خارج از کشور از بقیه کشورهای عربی باسابقه تر است. جکسون ورومن سابقه بازی در ان بی ای دارد و اکنون در لیگ برتر ایران بازی میکند. او توسط سیاتل سوپر سونیکس جذب شد ولی بلافاصله به تیم های اروپایی نقل و انتقال شد. او در اسراییل و ایران هم بازی کرده است. متیو فریجی سابقه بازی در ان بی ای در تیم نیواورلینز را دارد و اکنون بازیکن مکابی اسراییل است. او از فصل ۲۰۰۴ تا کنون در سیزده تیم در هشت کشور مختلف بازی کرده است. علی محمود، متولد اتاوا، پدرش و مادرش هر دو لبنانی هستند که به کانادا مهاجرت کردند. او بازیکن تیم الریاضی لبنان است و با توجه به آمارش تیغ برنده ای در دست ندارد.

 

مصاحبه اخیر تلویزیونِ دولتی ایران با ایرج خدری، بازیکن بلندقامت تیم ملی بسکتبال ایران، جامعه بسکتبال ما را که سالهاست با دستمزدهای چند صد میلیونی خو گرفته است را این روزها بفکر فروبرده است. قهرمانی که روزی « اعجوبه بسکتبال آسیا» خوانده شد اکنون به دستفروشی روی آورده است. 

اولین بار او را در اردوی آمادگی تیم ملی جوانان در دانشگاه شریف دیدم. قد دومتر و پانزده سانتی اش او را یک سر و گردن بالاتر از بقیه جوانهای قد بلندی که در آن سالن خاک گرفته با هم رقابت میکردند قرار میداد. بچه بندر بود ولی با همان لهجه جنوبی‌اش بچه های تیز تهران را سر کار میگذاشت و اصفهانی های حاضر جواب  منلک میگفت . ایرج خدری کودکی بازگوش بود که در بدن بسکتبالیستی غول آسا به دام آفتاده بود. 

از آن روزهای اکنون بیست و دو سال گذشته است و از آن جوان رعنا، مردی چهل ساله و رنجور باقی مانده است. دوربین تلویزیون دولتی ایران به خانه اش رفته است و او را که اکنون زمین گیر شده است سوال پیچ میکند. ایرج میگوید که از «قهرمان ملی» و «اعجوبه بسکتبال آسیا» بودن کارش به دست فروشی افتاده است. نه بیمه ای دارد و نه مقرری که روزهای سخت ناتوانی اش را قابل تحمل تر کند. با ته مانده ای از شوخ طبعی آن روزهایش از فدراسیون بسکتبال تشکر میکند که برایش نامه تایپ کرده است و چند صباحی برایش مقرری بخور و نمیری تراشیده است. در پایان هم اشک از چشمان معصومش جاری می‌شود. 

به عکس تیمی که در آن با ایرج پیراهن ملی را بر تن کردم نگاه میکنم. چهره های جوان و سبیل های تازه رسته مان مرا به خاطرات تلخ و شیرین آن روزها میبرد. ما متعلق به نسلی بودیم که حتی پول خرید کفش هایی که با آن برای تیم کشورِ به ظاهر ثروتمندمان به میدان می رفتیم از حقوق بخور و نمیر معلمی یا دخل دکان نجاری پدرمان تامین میشد. بسکتبالیست لکسوس سوار برایمان موجودی تعریف نشده بود. 

اما الان این جوانان سبز پوش کجا هستند و چه می‌کنند؟ 

مهندس ارشد در بزرگترین کارخانه اتومبیل سازی دنیا، کارخانه داری که پانزده سال است کار آفرینی میکند، مدیر اجرایی فروش بزرگترین شرکت مخابراتی در آسیا، مربی یکی از تیم های حاضر در لیگ برتر ایران، مربی تیم بسکتبال پایه در تهران و مالک رستورانی در تهران عاقبت چندی از جوانانی این تیم است که اکنون  موهایشان خاکستری شده یا ریخته است. بقیه را نمی دانم کجا هستند و چه میکنند اما این را میدانم که همه مان که در خانواده های متوسط و حتی کم درآمد آنروز بزرگ شده بودیم، آموختیم که باید حقمان را از این دنیای بزرگ بگیریم و روی حرف کسی هم حساب نکنیم. به غیر از دو نفر هیچ کداممان تخم مرغ های زندگیمان را در سبد لرزان بسکتبال آنروزهای ایران نگذاشتیم. کاسه بسکتبال در آن روزها از کاسه هر گدایی خالی تر بود . آن دو هم آنقدر سخت کوش و صبور بودند که در انتهای زندگی ورزشی شان دستمزدهای چند صد میلیون تومانی نصیبشان شد و تا حدی بارشان را بستند.

اینکه زندگی ایرج در این سراشیبی قرار گرفته را من نه برگردن فدراسیون بسکتبال می آندازم و نه انگشت تقصیر را به نظام تامین اجتماعی فشل مان نشانه میروم. بره بودن در دنیای گرگهای درنده، بی کسی و حساب کردن روی حرف کسانی که حرفشان دو پول سیاه نمی‌ارزد آن جوان رعنا را اکنون به مردی تبدیل کرده که دوربین تلویزیون ایران او را سوژه ملودرام شبانه اش کرده تا برای تحریک حس ترحم بینندگانش خوراکی باشد. 

ای روزگار شرمت باد که زمین خورده را مجال نمیدهی...

Posted
AuthorKaran Makvandi

برای بازیکنان ان بی ای که حقوق های میلیون دلاری دریافت میکردند مشکلات مالی ناشی از بیکار شدن معنی و مفهومی ندارد، اما برای کسانی دیگری که شغلشان پشتیبانی از این تیم ها بود تعطیل شدن لیگ و بیکاری به مفهوم معضلات اقتصادی هم هست. 

تیم لوس انجلس لیکرز اخیرا پاداش های صعود به مرحله پلی اف را به بازیکناش پرداخت کرده است و در میان همه بازیکنان میلیونر تیم لوس انجلس لیکرز کوبی برایانت و لوک والتون نشان دادند از همه با معرفت تر هستند. این دو بازیکن بخشی از پاداش خود را بین کارکنان بیکار شده تیم لوس انجلس لیکرز تقسیم کردند تا از بخشی از مشکلات مالی آنها بکاهند. 

تیم لوس انجلس لیکرز، همانند بسیاری از تیم های دیگر در ان بی ای، بسیاری از پرسنل پشتیبانی تیم را بطور موقتی از کار بیکار کرده است. این پرسنل پس از راه اندازی مجدد لیگ دوباره به کار دعوت خواهند کرد، اما مشخص نبودن زمان راه اندازی مجدد لیگ فشار مالی بسیاری به این افراد آورده است. 

Posted
AuthorKaran Makvandi

اینکه چطوری عروسی گرون قیمت بگیری را هر خری این روزها بلده، ولی اینکه از عروسیت پول هم دربیاری کار هر کسی نیست. این کاری بود که کیم کارداشیان (‌یا قارداشیان) بچه معروف لوس انجلس و کریس هامفریز فوروارد تیم نیوجرزی نتز انجام دادند. همین اخرهفته گذشته بود که گوشتهای کریس هامفریز بالاخره دراز شد و بعله را گفت و خواهران کارداشیان یکی دیگه شون هم زن یک بسکتبالیست ان بی ای شد. اما کیم کارداشیان که به غیر از باسن گنده و لوس حرف زدن هنر دیگه هم داره و بلده چطوری از آب کره بگیره امتیاز چاپ عکسهای عروسی اش را بطور اختصاصی به یکی از نشریات زرد در آمریکا به بهایی یک و نیم میلیون دلار فروخت۰

اگر چه خرج عروسی بیشتر از این حرفها بود (لباس عروس به تنهایی ۱۵۰ هزار دلار اب خورد) اما بالاخره یک و نیم میلیون دلار را میشه به یک دردی زد، مخصوصا وقتی داماد یک یک ورزشکار حرفه ایست اخیرا بیکار شده۰ 

Posted
AuthorKaran Makvandi

 در تاریخ سیاسی روابط چین و امریکا دیپلماسی ورزشی نقش مهمی دارد. از بازی تاریخی پینگ پونگ بین قهرمانان چینی و آمریکایی در پکن در سالهایی اوج جنگ سرد بود تا حضور ستارگان ان بی ای در لیگ های بسکتبال چین ؛ استفاده از ورزش برای تلطیف روابط دو کشور همیشه انتخاب شماره یک بوده است. ولی اینبار چینی ها دیشب گند کار را در آوردند. داستان از این قرار است: تیم بسکتبال دانشگاه جورج تاون آمریکا که در چهارجوب بازی های حسن نیت در چین به سر میبرد شب پنجشنبه در برابر تیم بسکتبال بایی راکتز که یک تیم نظامی - حرفه ای لیگ بسکتبال چین است قرار گرفت. در دقایقی از بازی بازیکنانان حاضر در زمین پس از خطاهای خشن بر روی یکدیگر شروع به پرتاب مشت به سمت هم شدند و در این لحظه بود که نیمکت تیم چینی به سمت آمریکایی ها هجوم آورد و کتک کاری بین همه بازیکنان دو تیم شروع شد. اما زشت تر از آن عکس العمل بازیکنان کاری است که تماشاچی های چینی بود که بطری های پلاستیکشان را توی سر بازیکنان امریکایی میزدند. ویدیوی این خرتو خری را در اینجا ببینید 

ابعاد افتضاح این قضیه بسیار فراتر از این بود که دو تیم بسکتبال همدیگر را کتک زدند چرا که جو بایدن ؛ معاون رییس جمهور آمریکا در حال حاضر در چین به سر میبره و شب قبل از این کتک کاری در همین سالن بازی تیم جورج تاون را در برابر تیم دیگری تماشا کرد. رسانه های چینی طبق معمول همه کشورهای مشابهش به  هیچ وجه این رویداد زشت را پوشش ندادند و حتی پخش تلویزیونی بازی هم قطع شد . تصاویر که در این بلاگ پست میبینید از روزنامه دیلی میل انگلستان عاریه گرفته شده و نشان میده که چینی در لات بازی چیزی از لاتهای بقیه دنیا کم ندارند. اگر چه این بازی ها زیر چتر فیبا و کنفدراسیون آسیا برگزار نمیشد اما انتظار میرود که فیبا از طریق فدراسیون بسکتبال آسیا تنبیه های سختی را برای بازیکنان چینی حاضر در این زدو و خورد و کل تیم در نظر بگیرد

Posted
AuthorKaran Makvandi

در حالی که فدراسیون بسکتبال ایران درب ها را به روی بازیکنان خارجی میبندد؛ فدراسیون بسکتبال چین نه تنها درب ها را چهار طاق باز کرده بلکه درصدد وضع قانونی است که از خروج زود هنگام انها جلوگیری نمیاد

پس از مشخص شدن تعطیلی لیگ ان بی ای در ماه جولای مسوولین این لیگ با همکاری فدراسیون جهانی بسکتبال فیبا قانونی را وضع کردند که همه بازیکنان ان بی ای شامل بازیکنان آزاد و بازیکنان تحت قرار داد مجاز هستند در تیم های بین المللی مشغول به کار شوند با این شرط که در صورت حل شدن مشکل ان بی ای کلیه تیم ها باید بازیکنان ان بی ای را ازاد کرده تا به تیم های اصلیشان در امریکا برگردند

البته این قانون در مورد بازیکنان آزاد کاربرد نداشت و این دسته از بازیکنان تا هر زمانی که علامند باشند میتوانند در تیم های بین المللی مشغول به کار شوند. فدراسیون بسکتبال چین که نمی خواهد بازیکنان ان بی ای به صورت اجاره ای به لیگ هایش انتقال یابند و به محض حل مشکل ان بی ای به تیمهایشان را ترک کنند در حال وضع قانونی است که طبق ان تنها بازیکنان آزاد ( که درصد کمی از بازیکنان لیگ هستند ) قادر به عقد قرار داد با تیم های چینی هستند و باید تا انتهای قرارداشان در چین بمانند

این موضوع قرارداد یک و نیم میلیون دلاری کوبی برایان و قرار داد تونی پارکر را لنگ در هوا کرد چون این دو بازیکن هنوز با تیمهایشان قرارداد دارند. لیگ ان بی ای و فدراسیون بسکتبال چین روابط بسیار حسنه ای دارند و این رابطه تا کنون برای طرفین بی نهایت سود آور بوده است. حال باید دید این رابطه دوستان باعث خواهد شد که چینی ها از خر شیطان پایین بیاییند یا نه

آینکه تصمیم فدراسیون بسکتبال چین برای اینده بسکتبال در این کشور مضر است یا مفید باید صبر کرد و  دید ولی گلی به جمال چینی ها که از قدرت بسکتبالشان در دنیا برای به کرسی نشاندن حرفهایشان استفاده میکنند 

Posted
AuthorKaran Makvandi

ما ایرانی ها موجودات عجیبی هستیم. این عجیب بودن مان را هم به رخ دیگران میکشیم. مثالهای زیادی برای عجیب بودن ما ایرانی ها هست اما این یکی دیگر نوبرش است. تیم ملی بسکتبال ایران تنها تیمی ملی در دنیاست که برای هم وطنانش شاخ و شانه میکشد. مگر ممکن است یک تیم ملی برای هم وطنان خودش کرکری بخواند؟ اگر باور نمیکنید نوشته فارسی روی تخته سفید پشت بچه‌های تیم ملی بسکتبال را بخوانید که نوشته است قهرمانی جام ویلیام جونز تقدیم به کوته نظران. این نوشته نه به انگلیسی است، نه به کره ای، نه به عربی و نه به چینی. به فارسی سلیس نوشته شده و مخاطبش ملت همیشه در صحنه ایران است. 

من هم مثل شما اولش باور نکردم. معنی این حرف چیست؟ فکر میکنید کره ای ها در مورد این مرام ما ایرانی ها که تیم ملی مان برای هم وطنانشان شاخ و شاخه میکشد چه فکر میکنند؟ مخاطب این گفتار کیست؟ چه کسی گفته است که این را روی تخته بنویسند و عکس بگیرند؟ کار مربی تیم بوده؟ فدارسیون به فکرش رسیده یا خود بازیکننان ما ابتکار بخرج داده اند تا این را بنویسند؟ 

جای تاسف است که کلاس تیم ملی کشورمان، انهم تیمی که حتی بدون چند تا از بازیکنان اصلی اش قهرمان اسیا میشود، به دلیل جو بچه گانه ای که بوجود آمده تا حد تیم یک دبیرستان پایین آورده شود. پیراهن تیم ملی و سکوی قهرمانی آسیا، تریبون مطبوعاتی شخصی فدراسیون بسکتبال نیست که با آن بخواهند پوز امیر ایلیاوی و چهار نفر دیگر که به فدراسیون گفتند بالای چشمتان ابروست به خاک بمالند. هر کس قهرمانان بسکتبال ما را دست آویز تسویه حسابی های شخصی اش کرده است شرمش باد. 

شک ندارم وقتی قهرمانانی که در این عکس هستند پا به سن بگذازند از این عکسشان به عنوان خاطره انگیزترین تصویر قهرمانی جام ویلیام جونز یاد نخواهند کرد. 

فدراسیون بسکتبال ایران، برگزار کننده لیگ برتر بسکتبال ایران، در اداره این لیگ همواره با چند چالش روبرو بوده. جدا از چالش امکانات ورزشی، بزرگترین مشکل لیگ جمع شدن گروه زیادی از بازیکنان ملی و خارجی در یک یا دو تیم پولدار بوده که همیشه مساله ساز است. اولین مشکل اینست که این تیم ها در هنگام بازی های بین المللی رسما تعطیل میشوند چون همه بازیکنانشان در اردوهای ملی هستند. دومین مشکل اینست که تفاوت قدرت بین تیم های لیگ انچنان است تیم های دیگر لیگ رسما به نخودی تبدیل میشوند. مشکل بعدی اینست که در این تیم ها بازیکنان جوان و اینده دار نیمکت نشین میشوند و زمان بازی به آنها نمیرسد و مشکل آخری اینست که سرمایه گذاران احتمالی که میخواهند در لیگ تیم داری کنند وقتی میبینند همه بازیکن های خوب در یک و یا دو تیم جذب شده اند انگیزه ای برای ورود به این عرصه پیدا نمیکنند

برای حل این مشکلات و توزیع عادلانه تر بازیکنان بین تیم ها و انگیزه سازی، سازمان لیگ یاری کشی را برای فصل آینده سهمیه بندی کرده است. سهمیه بندی اینست که بازیکنان را به دست های مختلف  گروه بندی کرده اند و هر تیم میتواند از هر دسته از بازیکنان تعداد محدودی بازیکن جذب کند. برای مثال تیم ها تا قبل از مرحله حذفی تنها یک بازیکن خارجی و پس از آن میتواندد دو بازیکن خارجی به خدمت بگیرند

قانون سهمیه بندی در لیگ های حرفه ای دیگر کشورهای دنیا، البته نه به این شکل، وجود دارد. سهمیه بندی مزایای زیادی دارد و تا حدی مشکلات مطرح شده بالا را حل خواهد کرد اما چیزی که فدراسیون فراموش کرد اینست که تیم های چگونه میتوانند سهمیه های خود را ، که جز دارایی های یک تیم است، معامله کنند؟ تصور کنید که یک تیم کاشانی که حق داشتن یک بازیکن خارجی را دارد به دلایلی نخواهد از بازیکن خارجی استفاده کند و بخواهد سهمیه خود را به یک تیم اصفهانی بفروشد و در مقابل آن یک بازیکن گروه الف ملی یا اصلا پول نقد بگیرد، چگونه باید این کار را بکند. این کار در قانون فدراسیون پیش بینی نشده است. اگر تیم ها نتوانند سهمیه های خود را معامله کنند کل سیستم سهمیه بندی از بیخ و بن بی ربط خواهد بود

مشکل دیگری که سهمیه بندی ایجاد میکند اینست که دیگر تیمهایی شبیه مهرام نخواهیم داشت که در آسیا تیم های دیگر را نابود کنند. چرا که توان جذب بازیکنانی در رده بازیکنانی که در فصل های قبلی داشته اند نخواهند داشت.  آن موقع است که فدراسیون مجوز بازیکن کمکی خواهد داد و این مساله صدای تیم های دیگر آسیا را در خواهد آورد

داستان از این قرار است: صمد نیکخواه بهرامی کاپیتان تیم ملی بسکتبال ایران و امتیاز آور ترین بازیکن بسکتبال این روزهای ما به دلیل آسیب دیدگی و طی کردن دوران نقاهت در چند بازی تدارکاتی اخیر شرکت نکرد. امیر ایلیاوی، بازیکن سابق تیم ملی در برنامه رادیویی اش گفت به نظر میرسد تیم ملی بسکتبال ایران بدون او روانتر بازی میکند! صمد که در اردوی امادگی تیم ملی برای بازی های ویلیام جونز (که هم اکنون در تایوان برگزار میشود) حضور داشت چنان دلخور شد که به نظر می رسید که در حال ترک اردو است. محمود مشحون، رییس فدراسیون بسکتبال ایران، برای دلجوی از این بازیکن با ارزش شخصا به اردوی تیم ملی رفت و او را دلداری داد. در بخشی از فرایند دلداری ، محمود مشحون ، سابقه ورزشی امیر ایلیاوی سانتر تیم ملی را زیر سوال برد و او را متهم کرد که چون فقط قدش بلند بوده بازیکن تیم ملی شده (این حرف دانسته و یا ندانسته توهین مستقیم به جابر روزبهانی هم هست) و اگر قحط الرجال نبود او هیچ وقت بازیکن ملی نمیشد. ( نقل از روزنامه تماشا چهارشنبه هفته پیش). در این راستا صمد هم در مصاحبه ای با روزنامه ورزشی پرسپولیس گفت دلخور هستم چون اگر کسی از من انتقاد میکند باید در حد صمد باشد (منظورش اینست که امیر ایلیاوی در حد او نیست). پس از این مصاحبه صمد در سه بازی اول جام ویلیام جونز شرکت نکرد. دوستانش معتقدند که هنوز مصدومیتش ترمیم نیافته ولی بدخواهان بر این عقیده هستند که او میخواهد زهر چشم بگیرد تا همه بدانند تیم بدون صمد پشم است

داستان از این قرار است: صمد نیکخواه بهرامی کاپیتان تیم ملی بسکتبال ایران و امتیاز آور ترین بازیکن بسکتبال این روزهای ما به دلیل آسیب دیدگی و طی کردن دوران نقاهت در چند بازی تدارکاتی اخیر شرکت نکرد. امیر ایلیاوی، بازیکن سابق تیم ملی در برنامه رادیویی اش گفت به نظر میرسد تیم ملی بسکتبال ایران بدون او روانتر بازی میکند! صمد که در اردوی امادگی تیم ملی برای بازی های ویلیام جونز (که هم اکنون در تایوان برگزار میشود) حضور داشت چنان دلخور شد که به نظر می رسید که در حال ترک اردو است. محمود مشحون، رییس فدراسیون بسکتبال ایران، برای دلجوی از این بازیکن با ارزش شخصا به اردوی تیم ملی رفت و او را دلداری داد. در بخشی از فرایند دلداری ، محمود مشحون ، سابقه ورزشی امیر ایلیاوی سانتر تیم ملی را زیر سوال برد و او را متهم کرد که چون فقط قدش بلند بوده بازیکن تیم ملی شده (این حرف دانسته و یا ندانسته توهین مستقیم به جابر روزبهانی هم هست) و اگر قحط الرجال نبود او هیچ وقت بازیکن ملی نمیشد. ( نقل از روزنامه تماشا چهارشنبه هفته پیش). در این راستا صمد هم در مصاحبه ای با روزنامه ورزشی پرسپولیس گفت دلخور هستم چون اگر کسی از من انتقاد میکند باید در حد صمد باشد (منظورش اینست که امیر ایلیاوی در حد او نیست). پس از این مصاحبه صمد در سه بازی اول جام ویلیام جونز شرکت نکرد. دوستانش معتقدند که هنوز مصدومیتش ترمیم نیافته ولی بدخواهان بر این عقیده هستند که او میخواهد زهر چشم بگیرد تا همه بدانند تیم بدون صمد پشم است

بسکتبال هم مثل هر چیز دیگر برای ما ایرانی ها یک موضوع وارداتی است. ما ایرانی های عجول هم از بسکتبال فقط توپ، حلقه و توی زمین بالا و پایین دویدن را آموختیم. آخیر هم قر و فر بسکتبال را تقلید میکنیم. یاد گرفتیم هد بند ببندیم، هدفون سفید و گنده بیت داکتر دری دور گردنمام بیفکنیم  و اشکال یعجوج و معجوج به بازویمان خالکوبی کنیم. چیز که ما از بسکتبال نیاموختیم و به نظر میرسد در آینده هم نیاموزیم شالوده اصلی این ورزش که به خارجی ها به آن میگویند منتال تافنس . منتال تافنس یا سرسخت بودن ذهنی یا ثابت قدم بودن لات بازی در زمین و ادعادی اینکه بسکتبال منچ نیست و زدو خورد دارد نیست. سرسخت بودن ذهنی خروج از زمین بسکتبال جلوی بازیکنان دیگر تیم بدلیل مشکلات مالی با باشگاه نیست. سرسخت بودن ذهنی این نیست که چاک دهنمان را بازکنیم و هر چه به دهانما میاید با پیشکوست بسکتبال ایران بدلیل انتقاد از نحوه تیم داری فدراسیون بگوییم. سرسختی ذهنی چیزی است که به ما در کودکی نمیآموزند. به ما نمیآموزند که در برابر مشکلات و انتقاد ها بایستیم و تمرکز خود را از دست ندهیم. به ما نمی آموزند که وقتی حرف کلفتی شنیدیم برخورد منفعل و شخصی نداشته باشیم. این که کاپیتان تیم ما، کسی که در لحظه های سخت نجات دهنده تیم بوده و خواهد بود، با نظرات یک برنامه رادیویی چنان دلخور میشود که رییس فدراسیون باید برای دلجویی شخصا وارد عمل شود نگران کننده است. این روحیه ای نیست که به نسل بعدی ما چیزی اضافه کند

ممکن است مقایسه لبرون جیمز با بازیکنان امروز بسکتبال ما ناعادلانه باشد ولی باید توجه کرد که قدرت این جوان تنها در این نیست که میتواند سریع بدود یا مثل آهو بپرد. نه. قدرت این جوان در سر سختی ذهنش است. احترام من برای او هنگامی بیشتر شد که دیدم چگونه این جوان بی پدر در برابر ناسزای یک ملت و رسانه های امریکا بی توجه به کارش چسبید. او بارها در رختکن گریه کرد ولی شانه کسی را برای گریه کردن نطلبید. ساکش را برنداشت تا تیم را ترک کند. این جوان یکبار لب به شکایت نگشود یا حتی نگفت از رسانه ها دلخورم یا از تماشاگران دلگیرم. در حالی که بیست هزار نفر در استادیوم یونایتد سنتر شیگاگو در هنگام رویارویی تیمش با شیگاگو بولز بد ترین فحش ها را به او میدادند و رسانه های ورزشی آمریکا چیزهایی در موردش میگفتند که کم از دشنام نداشت، با محبوب ترین و بهترین بازیکن لیگ روبرو شد و تیم شیکاگو بولز را به زانو در آورد. سرسختی ذهنی درجات مختلفی دارد و حتی بازیکنان ان بی ای هم در برخی از شرایط سرسختی ذهنی شان به آزمون گذاشته میشود

چه خوشمال بیاید چه خوشمال نیاید برخورد شخصی، قهر ، دلخوری و دلسردی در برابر انتقاد از جمله پایه های اخلاق حرفه ای ما ایرانی هاست. تا وقتی درک فرهنگ بسکتبال ما محدود میشود به از پوشیدن کفش های مدرن و گوش دادن به موسیقی هیپ هاپ، ادعای اینکه بسکتبال ما فراتر از آسیا رفته است توخالی است۰

یک ماه از انحلال رسمی معتبر ترین لیگ بسکتبال دنیا گذشت. در این چهار هفته نه تنها طرفین قرارداد راهی پیدا نکردند که اختلافاتشان را پشت سر بگذارند بلکه هر کدام در چزاندن طرف مقابل از یکدیگر پیشی گرفتند

از سوی بازیکنان تنها خبری که در چهار هفته گذتشه به چاپ رسید خروج تک تک آنها از آمریکا و پیوستشان به تیم های مختلف بین آلمللی بود. در بین بازیکنانی که قصد خارج شدن از آمریکا  را دارند یا خروج آنها قطعی شده نامهایی چون کوبی برایانت و درن ویلیامز را میبینیم. بیلی هانتر نماینده اتحادیه بازیکنان ان بی ای هم برای نمک پاشیدن روی زخم صاحبان تیم ها از خروج بازیکنان از آمریکا استقبال کرد

اگر چه دوست داران بسکتبال امیدوارند که در آخرین ثانیه ها توافقی حاصل شود تا بازیکنان محبوبشان به صحنه رقابت بازگردند اما به نظر میرسد هر لحظه این گودال اختلاف عمیق تر میشود. در آخرین حرکت از سوی صاحبان تیم ها بر علیه اتحادیه بازیکنان ان بی ای؛ مالکان تیم از اتحادیه به دادگاه صنفی عالی آمریکا شکایت کردند. پایه و اساس این شکایت تخلف های صنفی اعضای این اتحادیه در ترک محل کار خود و هزار و یک بامبول موجه و غیر موجه است. در این مطلب وارد جزییات قانونی این شکایت نمیشویم. فرایند رسیدگی حقوقی این شکایت تاثیر منفی بر زمان کسب توافق بین طرفین قرارداد خواهد داشت. بر طبق این شکایت حتی اگر طرفین همین امروز هم توافق کنند تا هنگام رسیدگی کامل موضوع این شکایت در دادگاه فدرال نیویورک برگزاری لیگ ان بی ای غیر قانونی خواهد بود

این گونه معظلات حقوقی بعضا برای طرفین دعوا زمان بر، پرهزینه و درد سر زا است ولی این تنها اهرم فشاری است که  در اختیار مالکان تیم هاست. مالکانی که هر روز شاهد این هستند که سرمایه های انها به خارج از آمریکا پرواز میکند تا تیم های اروپایی و آسیایی را زینت دهد

وقتی شنیدم ایران سه روز پیش در جام ویلیام جونز از فیلیپین باخت عجیب جا خوردم. همیشه فکر می‌کردم دوران باختن بسکتبال ایران به تیم های مثل فیلیپین سر آمده ولی ظاهرا اشتباه کردم. ماتیچ هم طبق معمول شروع کرد به توجیه. او گفت: حامد با بازیکن های ما تمرین نداشت و دم خر دراز بود و در گنجه باز بود... الان اگر ولشون کنی میان میگن: آهای ملت به دادمون برسید اینها یک آمریکا آوردن که ما رو بدبخت کرد.

برای جلوگیری از هر گونه شک و تردید در اظهارات احتمالی آینده مسولین تیم ایران، بیایید با مارکوس دوثیت سانتر تیم فیلیپن که بیست چهار امتیاز آورد و یازده ریباند کرد آشنا بشویم. مارکوس متولد ۱۹۸۰ در شهر سیراکیوز ایالت نیویورکه. مادرش فیلیپینی است و طبق قانون فیلیپین اتوماتیک مارکوس فیلیپینی حساب میشه، حرف و حدیث هم توش نیست. از این نظر، قانون فیلیپین دقیقا مثل قانون ایرانه منهای اینکه در ایران اگر مادر ایرانی باشه و پدر افغان بچه ایرانی حساب نمیشه! ما اینجا نمیخواهیم قاطی قوانین نژاد پرستانه برخورد با اتباع خارجی در ایران بشیم. بگذریم. مارکوس با قد دو متر و یازده چیزی از ژن فیلیپینی ها به ارث نبرد و همین کمکش کرد که به مدرسه آماده سازی نوتره دام که در ماساچوسته بره و بسکتبال را آنجا شروع کنه. او در دانشگاه در کالج پرویدانس همونجایی که لمار آودم درس خوند تحصیل کرد. مارکوس در سال ۲۰۰۴ در ان بی ای با تیم لیکرز درفت شد ولی هیچ وقت در ان بی ای بازی نکرد. با توجه به اینکه لیکرز اون سال تیمشو را بسته بود، مارکوس تصمیم گرفت بره بلژیک بازی کنه. از اونجا بود که سفرهای مارکوپولویی او شروع شد و بعد از آن در لیگ های ترکیه، روسیه و کره جنوبی بازی کرد و نهایتا به  اسمارت گیلاس فیلیپین پیوست و شهروند فیلیپینی شد. 

همان قدری که یونس لاله زاده ( بازیکن تیم ملی ایران) ایرانی است، مارکوس دوثیت هم فیلیپینی است. لطفل یک بهانه دیگه پیدا کنید 

تصحیح: یکی از خوانندگان این وبلاگ تصحیح کرد که طبق قوانین ایران شهروندی تنها از طریق پدر منتقل میشود

جولیوس اروینگ در مورد زمین راکر پارک گفت: برنده شدن در این زمین بسکتبال مردها را از پسر‌ها جدا میکند!

زمین بسکتبال راکر پارک اولدترافورد بسکتبال جهان است. این زمین، که تا مدتی پیش اسفالته بود، یکی از جاذبه های توریستی محله هارلم است. اسطوره هایی چون کریم عبدالجبار، جولیوس اروینگ و ارل مونرو فلزشان را در این کوره آب دیده کردند. بسکتبال خیابانی در این زمین به دنیا آمد. راکر پارک جایی است که بسیاری از ستاره های بسکتبال هاج واجِ مهارت بچه‌های بی نام و نشانِ هارلم می‌ماندند. هفته گذشته کوین دورنت در این زمین بازی کرد و نشان داد که چرا یونانی ها، کروات ها و اسپانیایی ها در جام جهانی بسکتبال تا حد مرگ از او می‌ترسیدند. 

Posted
AuthorKaran Makvandi

بهداد سامی َ، بازیکن ایران زاده شاغل در لیگ حرفه ای پرتغال

این نمایشنامه کاملا تخیلی است. هر گونه تشابه نام، مقام، واحد پول و نام کشور کاملا تصادفی است۰

 پرده بالا میره و صحنه یک اتاق کنفرانسِ که از اثاثیه اش معلومه یک جای دولتیه. چند تا مرد جا افتاده و قد بلند با کت و شلوارهای بد رنگ دور یک میز نشستند و دارند با هم کل کل میکنند۰ 

 رییس فدراسیون: آقا این چه وضعیه؟ شما هم گندشون در آوردی با آین لیگ برترتون. مگه قرار نشد تیم‌هاتون به این جوون های ما وقت بازی بدن. این بنده های خدا که همش نشستن پشت خط تا بازیکن های خارجی بازی کنند. اینطور پیش بره پس فردا لابد عمه ۰بنده باید توی بازی های اسیایی براتون سه امتیازی بزنه۰ 

 رییس سازمان لیگ: به من چه، این تیم ها جوری به بازیکن هاشون پول میدن که انگار پول علف خرسه. من هم اگر بازیکن دسته ششم آمریکایی باشم، بهم بگن آقا بیا بابت بیست سی تا بازی نیم میلیون دلار پول بدون مالیات بگیر، با کله بلند میشم میام اینجا۰

رییس فدراسیون: ای بابا! دارندگی و برازندگی... طرف (صاحبان تیم ها) میخواد با پولش سر سیبیل شاه نقاره بزنه حالا شما شاکی هستی؟

رییس سازمان لیگ: بخدا بهشون گفتیم هر تیم بیشتر از چند تا بازیکن خارجی نمی تونه داشته باشه، ولی بازم هر روز یک خارجیه را میارن میگن این بچه تیر دوقولوِ! این هم شناسنامه ایرانیش... اونی یارویی هم که روی بازوش خالکوبی کرده توپک شکور نیست، عکس آقا جونشه یک خورده سبزه افتاده. خداییش ما رو اسگل گیر آوردن۰ 

ساز مخالف: آی آقا. اگر طرف شناسنامه ایرانی داشته باشه که دیگه نمیشه ایراد گرفت. چطور میتونی یقه یارو را بگیری و بهش بگی برای معافی باید ده دوازده هزاردلار به سلفی؟ هان چطور اونجا ایرانیه اما اینجا خارجی شد؟ 

رییس سازمان لیگ با اخم و تخم رو به ساز مخالف: اصلا کی به شما گفت حرف بزنی؟

رو به بادمجون دورقاب چین میکنه و یواشکی میگه: آین یارو را رو کی اینجا راه داده؟ مگه من نگفتم جلوی آقا کسی روی حرف من حرف نزنه. در حالی که به سازمخالف اشاره میکنه به بادمجان دورقاب چین میگه: یادت باشه بعد از این جلسه نسخه این یارو را بپیچیم

رییس فدراسیون که از این درگوشی حرف زدن ها یواش یواش داره حوصله اش سر میره با بی میلی میپرسه: بالاخره چی شد؟ این ایرانی- خارجی ها واسه ما بازیکن تیم ملی نمیشن. یک جوری دست به سرشون کن۰

 رییس سازمان لیگ با خوشحالی: قربان پیشاپیش فکرشو کردیم. میخواهیم یه قانون بگذاریم که بازیکن‌های ایرانی زاده که تازه از خارج اومدن باید ثابت کنند که شش ماه در ایران زندگی کردن تا ما اجازه بدیم با تیم های لیگ قرارداد ببندن. بهشون میگیم : داداش! شما به اندازه کافی ایرانی نیستی، برو شیش ماه دیگه بیا یک کاری برات میکنم. خدا را چه دیدی؟ شاید توی همین شش ماه بی خیال بشن. امیدوارم بیشترشون توی این شش ماه قاط بزنند و دمشون را بگذارند روی کولشون و برن همون جایی که ازش اومدند۰

 دو سه تا بادمجون دورقاب چین در این لحظه از خود بی خود میشند و احسنت گویان شروع به کف زدن میکنند. رییس فدراسیون بهشون اخم میکنه و دستی تکان میده تا اونها ساکت بشند۰

 در این لحظه سازمخالف دوباره شروع میکنه: آقا خودتون را مسخره کردین یا ما رو. اصلا از کجا میتونیم تشخیص بدیم طرف شش ماه توی ایران بوده. خود جنابعالی که مثل کش تنبان تا ولتون میکنن میرید خارج تا فک و فامیل را ببینید اصلا شش ماه توی ایران هستید؟ تازه اگر بازیکنی که از خارج اومد و تیمی خواست باهاش قرارداد ببنده چطوری میتونید ثابت کنید این بازیکن مقیم خارج بوده. اگر تیم ها گفتند این بازیکن را توی کوچه های برازجون پیدا کردیم چی میخواهید بگید؟ اگر گفتن این لهجه خارجی اش هم مال اینه که همش ماهواره نگاه کرده، اینو چطوری میخواهید جواب بدین؟

 رییس سازمان لیگ که عین لبو قرمز شده با دست به بادمجون دورقاب چین ها اشاره میکنه. در این لحظه بادمجون دورقاب چین ها ناگهان از دو طرف میریزن سر سازمخالف و در حالی که دست و پاش را گرفتن، برای اینکه ساکت بشه براش سیبل اتشین درست میکنند. اگر نمی دونید سیبیل آتشین چیه برین از بچه های قدیم که بطری بازی میکردن بپرسین۰

پرده در حالی پایین میره که باقی افراد دور میزه دارند یکدونه کاغذ آ چهار را امضا میکنن و رییس فدارسیون میگه: از این ستون به آن ستون هم فرجه۰