این نمایشنامه کاملا تخیلی است. هر گونه تشابه نام، مقام، واحد پول و نام کشور کاملا تصادفی است۰
پرده بالا میره و صحنه یک اتاق کنفرانسِ که از اثاثیه اش معلومه یک جای دولتیه. چند تا مرد جا افتاده و قد بلند با کت و شلوارهای بد رنگ دور یک میز نشستند و دارند با هم کل کل میکنند۰
رییس فدراسیون: آقا این چه وضعیه؟ شما هم گندشون در آوردی با آین لیگ برترتون. مگه قرار نشد تیمهاتون به این جوون های ما وقت بازی بدن. این بنده های خدا که همش نشستن پشت خط تا بازیکن های خارجی بازی کنند. اینطور پیش بره پس فردا لابد عمه ۰بنده باید توی بازی های اسیایی براتون سه امتیازی بزنه۰
رییس سازمان لیگ: به من چه، این تیم ها جوری به بازیکن هاشون پول میدن که انگار پول علف خرسه. من هم اگر بازیکن دسته ششم آمریکایی باشم، بهم بگن آقا بیا بابت بیست سی تا بازی نیم میلیون دلار پول بدون مالیات بگیر، با کله بلند میشم میام اینجا۰
رییس فدراسیون: ای بابا! دارندگی و برازندگی... طرف (صاحبان تیم ها) میخواد با پولش سر سیبیل شاه نقاره بزنه حالا شما شاکی هستی؟
رییس سازمان لیگ: بخدا بهشون گفتیم هر تیم بیشتر از چند تا بازیکن خارجی نمی تونه داشته باشه، ولی بازم هر روز یک خارجیه را میارن میگن این بچه تیر دوقولوِ! این هم شناسنامه ایرانیش... اونی یارویی هم که روی بازوش خالکوبی کرده توپک شکور نیست، عکس آقا جونشه یک خورده سبزه افتاده. خداییش ما رو اسگل گیر آوردن۰
ساز مخالف: آی آقا. اگر طرف شناسنامه ایرانی داشته باشه که دیگه نمیشه ایراد گرفت. چطور میتونی یقه یارو را بگیری و بهش بگی برای معافی باید ده دوازده هزاردلار به سلفی؟ هان چطور اونجا ایرانیه اما اینجا خارجی شد؟
رییس سازمان لیگ با اخم و تخم رو به ساز مخالف: اصلا کی به شما گفت حرف بزنی؟
رو به بادمجون دورقاب چین میکنه و یواشکی میگه: آین یارو را رو کی اینجا راه داده؟ مگه من نگفتم جلوی آقا کسی روی حرف من حرف نزنه. در حالی که به سازمخالف اشاره میکنه به بادمجان دورقاب چین میگه: یادت باشه بعد از این جلسه نسخه این یارو را بپیچیم
رییس فدراسیون که از این درگوشی حرف زدن ها یواش یواش داره حوصله اش سر میره با بی میلی میپرسه: بالاخره چی شد؟ این ایرانی- خارجی ها واسه ما بازیکن تیم ملی نمیشن. یک جوری دست به سرشون کن۰
رییس سازمان لیگ با خوشحالی: قربان پیشاپیش فکرشو کردیم. میخواهیم یه قانون بگذاریم که بازیکنهای ایرانی زاده که تازه از خارج اومدن باید ثابت کنند که شش ماه در ایران زندگی کردن تا ما اجازه بدیم با تیم های لیگ قرارداد ببندن. بهشون میگیم : داداش! شما به اندازه کافی ایرانی نیستی، برو شیش ماه دیگه بیا یک کاری برات میکنم. خدا را چه دیدی؟ شاید توی همین شش ماه بی خیال بشن. امیدوارم بیشترشون توی این شش ماه قاط بزنند و دمشون را بگذارند روی کولشون و برن همون جایی که ازش اومدند۰
دو سه تا بادمجون دورقاب چین در این لحظه از خود بی خود میشند و احسنت گویان شروع به کف زدن میکنند. رییس فدراسیون بهشون اخم میکنه و دستی تکان میده تا اونها ساکت بشند۰
در این لحظه سازمخالف دوباره شروع میکنه: آقا خودتون را مسخره کردین یا ما رو. اصلا از کجا میتونیم تشخیص بدیم طرف شش ماه توی ایران بوده. خود جنابعالی که مثل کش تنبان تا ولتون میکنن میرید خارج تا فک و فامیل را ببینید اصلا شش ماه توی ایران هستید؟ تازه اگر بازیکنی که از خارج اومد و تیمی خواست باهاش قرارداد ببنده چطوری میتونید ثابت کنید این بازیکن مقیم خارج بوده. اگر تیم ها گفتند این بازیکن را توی کوچه های برازجون پیدا کردیم چی میخواهید بگید؟ اگر گفتن این لهجه خارجی اش هم مال اینه که همش ماهواره نگاه کرده، اینو چطوری میخواهید جواب بدین؟
رییس سازمان لیگ که عین لبو قرمز شده با دست به بادمجون دورقاب چین ها اشاره میکنه. در این لحظه بادمجون دورقاب چین ها ناگهان از دو طرف میریزن سر سازمخالف و در حالی که دست و پاش را گرفتن، برای اینکه ساکت بشه براش سیبل اتشین درست میکنند. اگر نمی دونید سیبیل آتشین چیه برین از بچه های قدیم که بطری بازی میکردن بپرسین۰
پرده در حالی پایین میره که باقی افراد دور میزه دارند یکدونه کاغذ آ چهار را امضا میکنن و رییس فدارسیون میگه: از این ستون به آن ستون هم فرجه۰