آندرو باینم، سنتر تیم فیلادلفیا سونتی سیکسرز در حال کولی دادن به یک داف​ در میهمانی پلی بوی

 ​فکرشو بکنید که شما یک جوون نوزده ساله قد بلند و ورزشکار هستید از یک شهر کوچک. حالا تصور بکنید که یهیویی صاحب چهار پنج میلیون دلار پول و یک عالمه شهرت شدین و در شهر بزرگ یک آپارتمان سوپر لوکس در طبقه چهل و هشتم یک ساختمون خفن در بهترین محله شهر دارین. نه پدری هست که بهتون قر بزنه، نه مادری هست که موی دماغتون بشه، هر غلطی دلتون میخواهد میتونن بکنین. حالا تصور کنید رفیقتون از دم در بهتون زنگ میزنه که در رو باز کن که با برو بچ داریم میایم بساط حال و هول را راه بندازیم. شما که هنوز گوز پیچ هستید که توی این شهر جدید که کسی شما را نمیشناسنه برو بچ از کجا پیداشون شده.  در همین حال در و باز میکنید و یهویی میبینید از سرو کله تون داره در و داف (منظور همون پارتی گرل است ) بالا میره.... چند ساعت بعد  درحالی که هنوز از سر درد دیشب کله تون دنگ دنگ میکنه به خودتون میایین و میبینید روی دستگیره در یخچال یک دونه شورت زنونه گیر کرده و از لوستر مهمون خونه یک سوتین صورتی آویزونه!  وارد توالت میشین که صورتتون را بشورین، میبیند داخل وان یک دختری که توی عمرتون ندیدین لخت مادر زاد خوابیده و داره خرناس میکشه. اونجاست که متوجه میشین خودتون هم لباس درست و حسابی تنتون نیست. با سرعت به سمت اتاق خواب میرین تا یک چیزی پاتون کننین که متوجه میشین دو سه تا دختر دیگه لخت توی رختخواب شما دارن خرو پف میکنن. تازه یادتون میاد که دیشب چه اتاقی افتاد. رفیتون را که زیر میز ناهار خوری در حالی که بطری جک دنیلز خالی را بغل کرده و از حال رفته پیدا میکنید؛ بیدارش میکنید و با هزار بدبختی ده دوازده تا دختری که توی خونه تون ول شدن را جمع میکنه و میبره.  چند ماه بعد از یک دفتر وکالت یک نامه براتون میاد که به دادگاه احضار شدین تا بهتون بگن که شما پدر یک بچه هستین و باید به ننه اش باج بدین تا ساکت بشه!

این سناریوی یک فیلم آبکی نیست. این اتفاقیه که تقریبا برای همه بسکتبالیست های جوون که وارد ان بی ای میشن می افته. اگر خبرها را خوب دنبال کرده باشین حتی بعضی از ابرستاره های لیگ هنوز هم بعد از چند سال با مشکلات مربوط به جفتک اندازی های سالهای اول پولدار شدن شون دست به گریبان هستند ( نمونه اش کریس باش). مشکل عمده این جوون ها رفتار بی پروای اونها نیست بلکه ادمهاییه که دور ورشون را میگیره. مخصوصا زنها و دخترهایی که میخوان خودشون را آویزون ورزشکار های پولدار حرفه ای بکنند. برای این جور زنها که همیشه دنبال این هستند که یک جوون پولدار را تیغ بزنن بازیکن های تازه وارد به آن بی ای هدف کاملا مناسبی هستند به همین دلیل لیگ بسکتبال ملی آمریکا برای اولین بار در قالب برنامه هماهنگ سازی بازیکنان تازه وارد مبحث سکس قبل از ازدواج را به عنوان سرلوحه برنامه به بازیکنان فصل آینده ارایه کرد

لیگ ان بی ای یک مشاور امور خانواده استخدام کرد تا با بازیکنان در مورد نکات حساس روبرو شدن با جنس مخالف و خطرات احتمالی که آنها را تهدید میکند صحبت کنند. علاوه بر این موضوع دلشکستگی و خیانت عشقی هم از عناوین اصلی این آموزش است. کندال مارشال، بازیکن تازه واردی که از سوی فینیکس سانز برای پست پوینت گار برگزیده شده در پایان این کلاس آموزشی به گزارشگر ایی اس پی ان گفت:

خیلی از بچه هایی که اینجا هستن پیش خودشون فکر میکنن که حالا که من دارم این همه پول در میارم حقمه هر گوهی دلم میخواهد بخورم و اگر به دوست دخترم خیانت کنم و برم با کسی دیگه ای بپرم هیچ خیالی نیست. اما این خنگها نمیدونن که وقتی تو توی سفر هستی و داری در شهر دیگه ای مسابقه میدی دوست دخترت داره پول تو را خرج میکنه و با یه مرد دیگه میپره. دنیا اینجوریه

همه مان پوشش های آستین مانند را که بسکتبالیست ها به دستشان میکنند دیده ایم. این استین ها که به « آستین شوت زنی» هم معروف است پوشش هایی شبیه جوراب هستند که از مچ دست تا بالای بازو میپوشاند. جنس این استین ها از پارچه های کشی نایلونی یا اسپندکس است و این روزها به عنوان یکی از ایتم های اصلی پوشش بسکتبالیست ها در آمده. آیا میدانید این پوشش ها به چه کاری می آید؟

آستین شوت زنی را اولین بار آلن ایورسون در فصل 2000-2001 در مسابقات لیگ ملی بسکتبال آمریکا پوشید. ایورسون که در فصل قبل در آثر فشار مسابقات دچار صدمه از ناحیه ارنج شده بود این پوشش را برای حفاظت از ارنج جراحی شده است بر تن میکرد. او دچار عارضه مفصلی بورسیت شده بود که منجر به جمع شدن آب در ناحیه ارنج دست راستش شده بود و نهایتا قبل از شروع فصل بعدی ناچار به عمل جراحی شد

 کار اصلی این این آستین تحت فشار قراردادن عضلات و پوشاندن جراحات است. کارملو انتونی هم پس از جراحی ارنجش از این نوع آستین ها استفاده کرد. با همه گیر شدن این آستین ها به عنوان یکی از بخش های لباس بسکتبال بسیاری از بازیکنان بدون اینکه جراحتی داشته باشند شروع به پوشیدن مدل های مختلف این آستین ها کردند. در سالهای اخیر این مدلهای دیگری از این آستین ها هم به بازار آمده که دارای ابر در ناحیه مفصل است و کارش حفاظت از مفصل در هنگام برخورد است. دوایت هاوارد اولین بازیکنی بود که این نوع آستین ها را پوشید. بسیاری از بازیکنان ان بی ای مدتها پس از نقاهت از مصدومیتشان هنوز هم این آستین ها را به دست میکنند و پزشکان معتقدند که اثر شبه داروی این آستین ها در ذهن ورزشکار احساس اطمینان بهتری به هنگام شوت زدن به او میدهد

در مورد استفاده از این نوع آستین ها ، بخصوص از سوی آلن ایورسون بسیاری معتقد هستند که دلیل پزشکی نداشته و لیگ او را مجبور کرده بود که با پوشیدن این آستین ها خالکوبی های خود را بپوشاند. برخی از خالکوبی های آلن ایورسون نشانه تعلق به گروه های تبه کاری غیر قانوی تلقی می شود و برگزار کنندگان مسابقات از هراس از پخش تلویزیونی این نشانه ها در سطح ملی ب آیورسون را تحت فشار گذاشتند که خالکوبی های بازوی راستش را بپوشاند. این موضوع هیچ وقت به طور رسمی تایید یا تکذیب نشد

Posted
AuthorKaran Makvandi
2 CommentsPost a comment

فلش بک

سالهای شصت و شش- شصت و هفت زمان اوج خوره بازی بسکتبال من بود. دو تا باشگاه مختلف تمرین میکردم، البته یواشکی مثل کسی که دوتا دوست دختر داره، تازه هر وقت هم پا میداد میرفتیم تو کار زمین اسفالت.  پاتوقمون زمین امیرآباد بود ولی اگر بساط کری خونی به راه بود میرفتیم زمین چارلی، زمین کبگانیان حتی یکی دوبار هم زدیم تو کار زمین مجموعه عمران تکلار در شهرک و جلوی دخترهای محل پوز برو بج (به قول خودمون) سوسول شهرک را زدیم. خوب ما بازیکن باشگاهی بودیم و بلد بودیم چهار تا حرکت بزنیم تا خیابونی بازهای تیم مقابل گوز پیج بشن. کافی بود دو تا پیک اند رول بکنیم تا تیم روبرو انگشت به دهن بمونه. آخه توی بسکتبال خیابونی کسی پیک ان رول و بَک دور و از این قرتی بازی ها بلد نبود؛ تاکتیک خیابونی اینجوری بود که توپ را بگیر و شاخو ببند برو تو تا ببنیم چی میشه. بین همه این زمین اسفالت ها یک زمینی در میدون آریا شهر بود که با بقیه فرق داشت.زمین اریاشهر اصلا زمین بسکتبال نبود؛ یک تیکه کم رفت و آمد از یک بلوار بود که بچه های محل دو تا حلقه درب و داغونه کج و کوله زده بودن به تیر چراغ برق دوطرفه بلوار و بصورت اریب بین این دوتا حلقه مسابقه بسکتبال راه مینداختن. یادمه بچه های تیم پاس و بازیکن های تیم نفت زیاد اونجا پیداشون میشد اما همه شون جلوی حسن کج لنگ مینداختن . این حسن کج واسه خودش کارکتری بود. اون وقتها که ما شانزده هفده ساله بودیم فکر کنم حسن کج راحت سی و پنج شش را داشت. جدا از دهن کجش، که وجه تسمیه اش بود، هیکل و قد صاف و صوفی هم نداشت و بویی از بسکتبال نبرده بود. وسط بازی یک دستش سیگار و یک دستش توپ. توی کار دفاع و پابکس و این حرفها نبود. دریبل میریبل و کراس اور و پیوت هم که واسش افت کلاس بود، اما وقتی با اون استیل افتضاح یک دستی اش شوت سه امتیازی میزد رد خور نداشت. هروقت هم که ما میرفتیم اونجا بازی کنیم یک جورایی گاو بندی میکرد تا حلقه کجه به ما بیفته و حسن کج یک تنه با اون شوت های عجب و غریب ده دوازده متری اش ما رو لوله میکرد. فکرشو بکن همین دیروز از قهرمانی کشور با مدال طلا و حکم قهرمانی اومدی خونه (مثل سگ هم ادعات میشه ) و فرداش حسن کج تو را لوله میکنه. خداییش خیلی زور داشت

فلش فوروارد به امروز

چپ میری راست میری فیبا مسابقه سه به سه ، تک به تک ، چمیدونم لابد پنچ سه یک راه میندازه. تازه داره تلاش میکنه که مسابقه سه به سه روی یک حلقه ورزش المپیکی بشه. مسابقه یک زمینه، چه تک به تک چه سه به سه، نود درصد زیبایی بسکتبال را از بین میبره. این رشته ورزشی، اگه بشه اسمشو رشته ورزشی گذاشت، شاید به درد حیاط مدرسه یا کوچه و خیابون بخوره ولی بیشتر شبیه یک بازی مفرحه تا یک رشته ورزشی واقعی. اگه عالی ترین سطح مسابقات تک به تک جهانی را هم نگاه کنید (ویدیویی بالای همین پست) اینجوره که بازیکنی که توپ دستشه کونش را میکنه به سمت حلقه و عین تانک مدافع را هل میده تا خودشو به حلقه نزدیک کنه. آخر سر هم به زور و ضرب توپ را ول بده روی حلقه. سه به سه هم با اینکه باز وضعش از تک به تک بهتره ولی اون هم نوع ضایعی از بسکتباله. به نظر من تنها انگیزه قابل قبول فیبا از تلاش برای المپیکی کردن این رشته های من در آوردی اینه که کشورهایی که نمیتونن یک تیم درست و حسابی داشته باشن شانس حضور در المپیک را پیدا کنند ولی حساب اینجاشو نکرده که یهویی ممکنه حسن کج، فرهاد تخته زن، اسی لایی کار (کلیه این کاراکترها واقعی هستند) و دیگر کاراکترهایی که بویی از ورزشکاری نبرده اند المپیکی بشن

ایشون همون اقایی هستند که دو سال پیش زدند چشم چار خانوم ریحانا را اوردند پایین و همین دو سه ماه پیش هم توی مرکز فسق و فجور دعوا راه انداختن و نزدیک بود یکی از چشم های تونی پارکر را بگذارند کف دسشتش. بله ایشون کریس براون خواننده آمریکایی هستند که دست به توپشان بدک نیست
Posted
AuthorKaran Makvandi
3 CommentsPost a comment

جرد کاناتون دونده جوانی است از شهر شارلوت تاون در جزیره پرنس ادوارد در کانادا. او عضو تیم ملی دومیدانی این کشور است و در المپیک 2012 لندن قلب دوستداران دومیدانی کانادا را شکست. داستان از این قرار است که در مسابقه فینال چهار در صد متر مردان تیم چهار نفره کانادا پس از تیم جاماییکا و آمریکا از خط پایان گذشت و مدال برنز این مسابقات را کسب کرد. این اولین باری بود که تیم کانادا در این ماده دومیدانی روی سکو میرفت وشادی تیم کانادا وصف ناشندنی بود. اما این خوشحالی فقط ده دقیقه باقی ماند چون با مرور دوباره ویدیوی این مسابقه داوران متوجه شدند که برای کسری از ثانیه پای چپ جرد کاناتون به اندازه دو سانتی متر روی خط جدا کننده بین دونده ها قرارگرفت و طبق قانون دو میدانی این خطا باعث مردود شدن نتیجه کل تیم میشود . همین خطای بی نهایت کوچک باعث شد تیم کانادا اشک ریزان مدالش را به گردن تیم ترینیداد و توباگو که بعد از کانادا از خط پایان گذشتند بیاویزد. در این لحظه حساس بود که دوربین تلویزیونی کانادا روی جرد کاناتون رفت و او با چشمانی پر اب ولی مردانه مسولیت کل این شکست را بر عهده گرفت و از همه هموطنانش عذر خواهی کرد. این عکس العمل مردانه او باعث شد  که حتی تلویزیون های کشورهای دیگر دوربین شان را از روی تیم جاماییکا و ستاره ان ، یوسین بولت، برگردانند و مردانگی این جوان کانادایی را به تصویر بکشند تا جایی که بخش تصویر او روی تلویزیون بزرگ استادیوم باعث شد حاضران المپیک پارک برای مردانگی اش هورا بکشند

ویدیوی بالا مربوط به مراسم بازگشت این ورزشکار به شهرش است که شهردار و استاندار از او استقبال کرده و به خاطر مردانگی اش در پذیرفتن مسولیت شکست و راستگوییش با او به مانند یک قهرمان ملی برخورد میکنند

در سوی دیگر این کره خاکی ، سرپرست تیم ملی بسکتبال جوانان ایران،  که تیمش به تازگی از تیم تایوان با یک امتیاز شکست خورده خودش را به هر در و دیواری میزند که این شکست را به گردن دیگری بیندازد. در فرازهایی از این مصاحبه او میگوید

در بیست ثانیه پایانی بازی روی بازیکن ما خطا شد اما داور بی توجه از کنار آن گذشت. همان زمان بازیکنان چین تایپه توپ برگشتی را وارد سبد ما کردند. این اتفاق وقتی افتاد که زمان بازی تمام شده بود و دیگر فرصتی برای جبران نبود. به همین دلیل ما با تنها یک اختلاف امتیاز باختیم

 البته این شکست تاثیری در موقعیت تیم بسکتبال جوانان در جدول رده بندی نداشت

 این اولین بازی ما در این رقابت‌ها بود که صبح برگزار می‌کردیم و بازیکنان به این شرایط عادت نداشتند و بدن‌هایشان در خواب بود. برخلاف ما تایوانی‌ها سومین مسابقه‌شان بود که 10 صبح برگزار می‌کردند و شرایط‌شان بهتر از ما بود

این نوع رفتارها معلول جامعه ای است که ارزش ها در آن وارونه شده. وقتی مسوولیت پذیر حمالی ؛ دروغ گویی زرنگی و پشتکار خرحمالی تلقی میشود انتظاری بیش از این نمیتوان داشت. مردانگی فقط به داشتن دم و دستگاه در تنبان نیست، به داشتن ریش و پشم نیست ، مردانگی به ان چیزی است که این جوان ریز جثه کانادایی از خانواده و جامعه اش آموخته

Posted
AuthorKaran Makvandi
Categoriesغرغر

وقتی لبرون جیمز تصمیم گرفت با دوستش، کریس باش، به میامی هیت برود تا به دوین وید بپیوندد مجبور شد از میلیون ها دلار دستمزد چشم پوشی کند تا با قوانین سقف دستمزد لیگ هماهنگ شود. انجا بود که همه رسانه های شهر میامی شروع به به به و چه چه کردند که ای خلایق شما که میگین لبرون ادم ضایعیه ببینین که این جوون به خاطر عشق به بسکتبال داره میلیون ها دلار پول چشم پوشی میکنه

موضوع چشم پوشی لبرون از نزدیک هشت میلیون دلار در سال واقعیت داشت اما این فقط یک روی سکه بود. لبرون جیمز به عنوان یکی از بیزنس من های ( تاجر شاید واژه خوبی نباشه به خاطر همین از بیزینس من استفاده کردم) بسیار قوی در بین بازیکنان حرفه ای امریکا شهرت دارد. لبرون جیمز در همه جور بیزنس سرمایه گذاری کرده ، از شرکت دوچرخه سازی تا تیم فوتبال ليورپول اما بخش بزرگی از درامدهای لبرون جیمز از تامین کنندگان مالی و تبلیغات میآید. در راس شرکت هایی که برای لبرون درآمدزایی میکنند شرکت نایکی است که با کفش های لبرون جیمز میلیون ها دلار پول به جیب او میریزد

اخرین مدل کفش لبرون جیمز که پس از کسب مدال طلای المپیک طراحی شد و به بازار امد لبرون اکس (عدد ده) نامدارد و بهای آن 315 دلار ( بیشتر از ششصد هزار تومان) تعیین شده. این کفش در حال حاضر گرانترین کفش بسکتبال و شاید گرانترین کفش ورزشی بازار باشد. قطعا بخش قابل توجهی از این 315 دلار به جیب لبرون ریخته خواهد شد تا شاید تلافی دستمزدی کمتری که از میامی میگیرد در آمده باشد

در دنیای کفش بسکتبال عده ای هم هستند که کفش های بسکتبال انتیک جمع میکنند که ارزش برخی از انها تا 25000 دلار است

Posted
AuthorKaran Makvandi

جان سلی، فوروارد مشهور تیم دیترویت پیستونز و دارنده چهار حلقه قهرمانی ان بی ای، پس از بازنشسته شدن از لیگ به صنعت رسانه و سرگرمی پیوست. او در سالهایی که به عنوان مجری برنامه های طنز کارکرد، جوک های بحث برانگیز زیادی را در شبکه های ملی امریکا برای سرگرم کردن مخاطبانش گفت ولی هیچ کدام بحث برانگیز تر این مصاحبه اخیرش در رادیوی ایی اس پی ان نبود

 مطمن نیستم مایکل جوردن بزرگترین بازیکن بسکتبال تاریخ باشد

این جمله ای بود که جان سلی در مصاحبه اخیرش با کالین کاوهرد گفت. این جمله در دنیای بسکتبال چیزی از انکار وجود خدا کم ندارد و اینکه کسی جایگاه ملکوتی مایکل جوردن را زیر سوال برد از گناهان کبیره محسوب میشود. وقتی از او میپرسند کدام بازیکنان بهترین بودند او میگوید مجیک جانسون بهترین بازیکنی بود که من بر علیه اش بازی کردم. جان سلی اضافه میکند که حکیم اولاجوان سخت ترین بازیکنی بود که کسی قادر به دفاع او نبود. او معتقد است مایکل جوردن در زمانی که دیترویت شیکاگو را شکست داد از ایزیا تامس هم ضعیف تر بود

این ویدیو را از بازی چهارم فینال ان بی ای در سال 1996 بین شیکاگو و سیاتل سوپر سانیکس پیدا کردم که در ان نشان میدهد که گری پیتون و تیمش چگونه مایکل جردن را دفاع کردند

Posted
AuthorKaran Makvandi
Categoriesویدیو

چند ماه قبل از شروع المپیک لندن یکی دوتا از بازیکنان شاخص ان بی ای  خیلی خفیف اعتراض کردند که چرا برای شرکت در تیم ملی آمریکا و رقابت در المپیک دستمزدی به آنها پرداخت نمیشود. این اظهار نظر با طوفانی از مخالفت ها روبرو شد و حتی به این بازیکنان انگ خیانت به وطن زدند. به آنها گفتند که شرکت در المپیک برای هر ورزشکار افتخار بزرگی است و باید از این شانسی که به شما داده شده سپاسگذار باشید. این بندگان خدا هم دنبال قضیه را نگرفتند دلیل این اظهار نظر این دو بازیکن این بود که اگر المپیک و تیم ملی و کمیته جهانی المپیک از حصور این بازیکنان درآمدی کسب میکند چرا بخشی از این درامد نباید به خود انها تعلق یابد. حرف حرف منطقی است ولی اقایان تیم ملی آمریکا و کمیته جهانی المپیک بالای منبر رفتند و فرمودند که در المپیک روح رقابت ورزشی و همیاری ملت ها مهم است ؛ ما پولی در نمیآوریم و خدا خدا میکنیم که خرجمان سر به سر شود

این عکس نمونه ای از دروغ گویی و سود جویی کمیته جهانی المپیک است. در فروشگاه ان بی ای لباس رسمی تیم اوکلاهوما منتقش به نام کوین دورنت به بهایی حداکثر هفتاد دلار فروخته میشود درحالی که لباس تیم ملی آمریکا منقش به نام همین جوان 120 دلار اب میخورد. از نظر کیفیت و جنس لباس اگر لباس اوکلاهوما بهتر نباشد بدتر هم نیست . جالب اینجاست که خود کوین دورنت از فروش لباسش سهم نمیبرد پس این لباس باید ارزان تر از لباس تیم اوکلاهوما باشد. پس تفاوت در کجاست؟ البته سازمان تیم های ملی آمریکا از فروش این لباس سهم میبرند ولی لقمه گنده این گرانفروشی بی سابقه سهم کمیته جهانی المپیک است، همان سازمانی که دم از رقابت سالم و روح ورزشکاری میکنم وقتی دستش میرسد چنان سر مصرف کننده بیچاره میتراشد که نیمی از گوش این بی خبران هم با آن بریده میشود  

Posted
AuthorKaran Makvandi
Categoriesغرغر

المپیکی نو فرارسید و باز داستان قدیمی جاخالی دادن های ورزشکاران کشورهای مسلمان از رقابت با ورزشکاران اسراییلی موضوع روز شد. برخی از دولت های مسلمان که اسراییل را به عنوان یک کشور قانونی به رسميت نمیشناسند، ورزشکارانشان را در رقابتهای بین المللی تحت فشار میگذارند که با انصراف از رقابت با ورزشکاران اسراییل اين به باور که « اسراییل یک کشور نیست» را متبلور کنند. کمیته جهانی المپیک که سیاست کلی کشورهای مسلمان را میداند برای مقابله با این تصمیم غیر ورزشی، برای ورزشکاران یا تیمهایی که به دلایل سیاسی اقدام به تحریم حریف اسراییلی میکنند جریمه های سنگینی در نظر گرفته است. کشورهای مسلمان هم که در سیاست رقابت نکردن با اسراییلیها همیشه یکی به نعل و یکی به میخ میزنند، به هر دروغی متوصل میشوند تا اثبات کنند روبرو نشدن با حریف اسراییلی به دلایل سیاسی نبوده.

مسابقات جهانی و در راس آنها المپیک راه فراری باقي نميگذارد. انجاست که ناخواسته یک یا چند کشور مسلمان با ورزشکاران یا تیمهای ورزشی اسراییلی روبرو میشونددرفهرست کشورهای مسلمانی که از روبرو شدن با ورزشکاران اسراییلی امتناع کرده اند ایران بعد از انقلاب رکورد دار است. در ستون سمت راست این جدول دلایل رسمی اعلام شده از سوی فدراسیونهای ورزشی کشورهای مسلمان را میبینیم. در این ستون انواع بهانه ها از مشکلات ویزا، دل درد، یبوست و مشکلات گوارشی گرفته تا حتی بهانه «خسته بودن» ذکر شده است! این جدول نشان میدهد که فدراسیون ورزشی کشورها مسلمان با چه روشهای کودکانهای ناچاراند بطور هم زمان از سیاست های داخلی کشورشان پیروی کنند و در عین حال تلاش نمایند تا از کیفرهای بین المللی ناشی از این سیاستها فرارکرده باشند. در راستای این بهانه تراشی بعضی از فدارسیون موفق تر و برخی هم بی اقبال بوده اند. فدراسیون بسکتبال ایران که درسال ۲۰۰۵  در مسابقات جهانی زیر ۲۱ ساله ها از بازی با اسراییل به دلیل «ندادن ویزا» برای حضور در مکان مسابقه پرهیز کرد. این فدراسیون توانستند از محرومیت های بین المللی بطور موفقيت آمیز بگریزد اما ورزشکاراني هم بودند که نه تنها أرزوی شرکت در آلمپیکشان بر باد رفته بلکه در یک معامله ناجوانمردانه محرومیت های جهانی را با حواله یک پراید معاوضه کردند۰

در این یادداشت قصدم آن نیست که پرهیز از رقابت با ورزشکاران اسراییلی که تنها جرمشان اینست که با یونیفرم کشوری به میدان می آیند که به لحاظ سیاسی مورد تایید برخی نیست، را تحلیل کرده باشم. پیام اصلی این یادداشت اینست که اگر کشورهای مسلمان از صمیم قلب به این روش مبارزه با اسراییل ایمان دارند چرا هزینه های این مبارزه را ورزشکاران جوان و معصومی پرداخت میکند که تمام عمر فکر و ذکرشان تنها توپ ، تور، تشک کشتی، راکت بدمینون و ... بوده. اگر اين عدم حضور در ميدان رقابت اقدامي نمادين براي بيان اعتراض به وجود كشورى به نام اسراييل است چرا سازمان وزرش و کمیته ملی المپیک یک کشور مسلمان در محافل بين المللي «يبوست» را دليل اين اقدام نمادين اعلام ميكنند. مثل اینست که یک زندانی برای اعتراض به وضع ناعادلانه زندان دست به اعتصاب غذا زده باشد ولی وقتی رییس زندان از او میپرسد چرا اعتصاب غذا کرده ای؟ پاسخ دهد: کدام اعتصاب عذا؟ من فقط یک مقدار کم اشتها شده ام!

 اگر کشورهای مسلمان اثاثا تحریم مسابقات ورزشی را ثمر بخش میدانند چرا کاری پایه ای صورت نمیدهند که به مانند دهه هشتاد رژیم نژاد پرست آفریقای جنوبی را از حضور در میادن ورزشی جهانی محروم کنند؟ یا حتی اگر اتحادی بینشان نیست چرا همانند سالهای اوج جنگ سرد، آنگونه که آمریکا و شوروی مسابقات المپیکی که در خاک دشمن برگزار میشد را کنار گذاشتند، را تحریم نمیکنند؟ چرا کمیته ملی المپیک ایران،الجزایر، کویت، تونس و سوریه راسا پای عواقب این مبارزه عقیدتی نمیآیستند؟ وقتی که درفهرست موارد عدم حضور دربرابر حریف اسراییلی نام یک جوان ورزشکار یا یک تیم ورزشی را ثبت میشود بارِ این مبارزه عقیدتی ناخواسته بر دوش کسی یا تیمی می آفتد که دلخوشی اش ورزش کردن و پیروزی است نه جهاد برای عقیده ای که حتی معتقدان به آن از هم ابراز آشکار آن هراسان هستند. باید به جاي نام ان ورزشكاران بي گناه نام آن مدير ارشد ورزشي كشورهاي مسلمان ذكر شود که ورزشکاران بی زبان را به ورطه محرومیت بین المللی سوق میدهد. اینها همانهای هستند که در اقدامی بی سابقه با نيشهاي از بناگوش در رفته، رژه رفتن در استاديوم المپيك لندن را در كارنامه مجاهدتهاي خود ثبت خواهند کرد و به یقین حضورش را در خاک دشمن را بیمارگونه  نوعی پیروزی تلقی میکنند.

زیباترین صحنه در مراسم افتتاحیه المپیک ۲۰۱۲ لندن آن زمانی بود که سه ورزشکار بی کشور زیر پرچم کمیته بین المللی المپیک به عنوان ورزشکاران مستقل پا به میدان گذاشتند. آنها اوج شادی شان را بالا و پایین پریدن  و لبان خندانشان به تماشاگران انتقال دادند. این سه ورزشکارِ بی کشور به همه آن خشک مغزهایی که در طول تاریخ رقابتهای ورزشی، پرچم یک کشور را دستاویزی برای سیاست های کورکورانه شان کرده اند آموختند که شاید وقت آن رسیده باشد که المپیک را به عنوان جایگاهی برای پرورش روح نوع دوستی، همنوع پروری و رقابت سالم ببینم و ساحت رقابت های ورزشی المپیک را با مقوله غریبی به نام سیاست در آلوده نکنیم. 

Posted
AuthorKaran Makvandi

وقتی جمعه از روی تویتر خبررسید که تیم هیوستون راکتس برای عقد قرارداد سه ساله با عمر آشیک (یا همان عاشق خودمان) بیست و پنج میلیون دلارِ بی صاحب را زده زمین، همینجوری سرجام خشکم زد. باورم نمیشد که که کسی برای عمر اشیک اینقدرپول بده . ما که بخیل نیستم ، حالا که دادن ایشالا از شیر مادر حلالترش باشه. چیزی که بیشتر حالمو گرفت این بود که در حالی که عمر آشیک سالی حدود هشت میلیون دلار تضمینی میگیره ، حامد حدادی هنوز نه قرارداد داره و حتی اگه قراردادی بگیره اینقدر به قول جدیدی ها ، قراردادش مثل قرارداد عمر اشیک توپوله

حالا این عمر آشیک کی هست که من داریم با حامد مقایسه اش میکنم و اعصابمو به هم ریخته؟

عمر اشیک بازیکن بازیکن بیست و شش ساله ترکیه ایه که در پست سانتر بازی میکنه. این بازیکن سال 2008 توسط پورتلند درفت شد ولی همون سال به باشگاه فنرباچه قرض دادنش و دوسال ترکیه بازی کرد. او فصل 2010 به تیم شیکاگو پیوست و در این تیم به عنوان سانتر ذخیره دو فصل بازی کرد. در فصل اول متوسط دوازده دقیقه توی زمین بوده و در فصل دوم پانزده دقیقه بازی گرفته. تا اینجا خیلی چیزهاش شبیه حامد حدادیه ولی عمر اشیک قدش پنج سانت هم از کوتاه تره. کارشناس های ان بی ای نظرشون را در مورد بازی این بازیکن ترک اینجوری خلاصه میکنند: عمر اشیک به عنوان یک بازیکن دفاع در داخل محوطه سه ثانیه شناخته میشه، قابلیت بالایی برای بلوک کردن شوتها از خودش نشون داده ولی مهارتهای حمله اش خیلی محدوده و مثل خیلی از بازیکنان بلند قامت در ان بی ای پنالتی زن خیلی ضعیفه

این جمع بندی کوتاه را هر کسی بخونه میتونه تشخیص بده که عمر اشیک نه تنها چیزی از حامد حدادی بیشتر نداره بلکه کمتر هم داره. هم پنج سانت کوتاه تره، که خودش در پست سانتر یک برتری بزرگ برای حامد حساب میشه و هم حامد پنالتی زن و شوت زن بهتریه که اون هم بین بازیکنان بلند قامت نکته مهمیه. حامد المپیک بازی کرده و به عنوان بهترین بلوک کننده شوت شناخته شده و عمر هیچ وقت در المپیک بازی نکرده. حالا با همه این حرفها چرا حامد قرارداد سال گذشته اش به زور به دو میلیون دلار میرسید و عمر اشیک چهار برابر اون پول میسازده

در ایجاد این تفاوت پارامترهای مختلفی درگیر موضوعه که یک تعدادی از اونها در کنترل حامده هست و یک تعدادی شون شاید در کنترل حامد نباشه. اونهایی که در کنترل حامد نیست مثلا اینکه عمر اشیک از طریق درفت وارد ان بی ای شد و اصولا بازیکنانی که از این طریق وارد لیگ میشن را میشه بهتر فروخت. دوم اینکه شاید مدیربرنامه و اجنت حامد به خوبی عمر نیست و نتونسته برای حامد یک تیمی که خوب پول بده را پیدا کنه و سومی اینکه این وضعیت خرتو خر ویزای کار حامد که هر بار که این جوون از آمریکا خارج میشه وارد شدن مجددش با کرام الکاتبین هست یک مقداری روی اعصاب تیم ها رفته و شاید به عنوان نکته منفی برای حامد حساب بشه. شاید هیچ بازیکنی در دو فصل گذشته به اندازه حامد در تمرینات تابستانی باشگاهش غیبت نداشته که اون هم عمده ای تقصیر مشکلات ویزای آمریکاست

اما اگر از این حرفها بگذریم چیزهایی هست که در کنترل حامد حدادیه. حامد از عمر یک چیزهایی کم داره که به خاطر همون مشخصه هاست که عمر اشیک قرارداد های چاق و چله میگیره و حامد هنوز اندرخم تجدید قرارداد یک ساله اش هست. وقتی ویدیوی بازی های عمر اشیک را میبینید متوجه میشین که در هنگام دفاع و حمله بیشتر مواقع اولین بازیکنه که به زمین مقابل می رسه عمر اشیکه ولی حامد بدلیل کند بودن بیشتر مواقع بازیکن آخر تیم در ترنزیشنه. در دفاع عمر اشیک از معدود بازیکنایی هست که همیشه دوتا دستش بالاست و اماده بلوکه کردن توپه درصورتی که حامد نود و نه درصد مواقع هر دوتا دستش پایینه . اگر بازی فاجعه بار ایران و اردن را به یاد داشته باشید یادتون میاد که پایین بودن دست حامد باعث شد که اردنی های کوتاه قد هر وقت دلشون خواست بیان توی سه ثانیه ما. تفاوت دیگه عمر اشیک و حامد حدادی در حرکات انفجاری زیر حلفه است. عمر اشیک تقریبا همیشه وقتی زیر حلقه حمله توپ میگیره یا ریباند میکنه با یک حرکت انفجاری توپ را با دو دست داخل حلقه دانک میکنه، در صورتی که حامد بیشتر مواقع توپ را بصورت تیپ این یا فینکر رول وارد حلقه میکنه و و حتی با قد به اون بلنداش یا اسکای هوک میکنه یا فید اوی جاپ شات! همین تفاوت های دفاع و حمله عمر اشیک را ( علیرقم کمبود هایی که نسبت به حامد حدادی داره) به بازیکنی تبدیل کرده که تیم های بیشتری اون را میخوان و حاضرن بابتش پول های ان چنانی بدهند. در چند مصاحبه اخیر حامد حدادی گفته که داره روی سرعتش کار میکنه. امیدوارم هرچه زودتر ببینم این جوون تونسته این نقص قابل تصحیح را جبران کنه . اون موقع است که مطنم حامد حدادی با قدی بلندش و شوتهای خوبش بازیکن جذاب تر و گرانقیمت تری برای تیم های ان بی ای خواهد شد