سال دو هزار و شش بود از سر کار بر میگشتم. رادیو پیام روشن بود. گوینده اخبار محلی گفت اولین آل یو کن پلی بسکتبال در کانادا افتتاح شد! منظورش جایی بود که یک بلیط میخری و تمام روز میتونی بسکتبال بازی کنی. بلافاصله ادرس را چک کردم و دیدم توی مسیر ام هست. سر ماشین را کج کردم و برم ببنیم داستان چیه. ادرس منو برد به محوطه یک کارخانه هواپیما سازی قدیمی. اول فکر کردم اشتباه امدم ولی وسط اشیانه های هواپیمای قدیمی دیدم یک تابلوی توپ بسکتبال دیدم. تابلو را به یکی از اشیانه های متروکه نصب کرده بودند. پارک کردم رفتم تو دیدم واویلا! انگار مردم و امدم بهشت بسکتبالیست ها. چهارتا زمین چوب اعلا و براق اندازه قانونی، دستگاه های بسکتبال عین زمین های ان بی ای، روشنایی زمین به حدی بود میشد از پونزده متری سوزن نخ کنی، کنار این چهار تا زمین هم چهار تا نصف زمین بتنی که با توری جدا شده بوده ساخته بودند. دیدم یک اقایی که قیافه اش عین معلم ورزش توی فیلم های دهه هشتاد است ایستاده اونجا با لبخند میپرسه: توی چطوری اینجا را پیدا کرد؟ اینجا بود که با عمو تد اشنا شدم. و این شد پایه رفاقت طولانی ما با یکی از عاشق ترین ادمهایی که در دنیای بسکتبال دیدم.
تد بدنر، در دوران دبیرستان پوینت گارد مدرسه بود و دانشگاه هم بسکتبال بازی میکرد. قد و بالایی نداشت ولی معلوم بود از اون پوینت گاردها بود که زمین را ریاست میکرد. بعد از دانشگاه هم برای موسسات ورزشی مربوط به محله شون بطور داوطلبانه مربیگری و داوری میکرد. تد پایه گذار چهار پنج تا لیگ محلی نوجوانان و جوانان توی شهر بود. تحصیلات تد در زمین بیزنس بود و دو دو تا چار های کار و کاسبی خیلی خوب توی دستش بود. همیشه دلش میخواست یک استادیوم بزنه که تخصصی فقط بسکتبال کار کنه ولی خوب نه پولش را داشت نه امکاناتش را. خودش تعریف میکرد یکبار برای کنسرت موسیقی در سال دوهزار و سه به فرودگاه نیمه متروکه وسط شهر امده بود سالن های بسیار بزرگ و خالی را دید که قبلا اشیانه هواپیما بودند. اینجا بود که جرقه پروژه توی ذهنش زده شد. شروع کرد به کمپین از طریق شهرداری و سازمان مرتبط و دو سه سالی خورد به در بسته تا اینکه کانال زد به مدیر تیم رپتورز، از طریق مدیر با رییس اداره مالیات شهر ارتباط گرفت و از انجا با رییس کارخانه هواپیما سازی. پیشنهاد تد این بود که سالن خالی را تبدیل به سالن بسکتبال کنند و بابت این کار به جای اجاره شرکت هواپیماسازی معافیت مالیاتی بگیرد.
وقتی قضیه سالن حل شد تد افتاد دنبال شرکتی که چوب های زمین را میسازه ، برای اونها هم بابت زمین ها معافیت گرفت و یکی از دیوار های سالن را برای همیشه به تبلیغ سالن اختصاص داد. خلاصه تد با سخت کوشی و هوش بیزنسی که داشت با دست خالی سالن را با بهترین امکانات تجهیز کرد.
سالن تد الان یکی از بهترین جاهای بسکتبال بازی کرد در تورنتو است.
نتیجه اخلاقی این داستان اینکه برای جلو رفتن بسکتبال به ادمهایی که عاشق و کار بلد باشند نیاز داریم. انهایی که من در بسکتبال ایران دیدم یا عاشق بود ولی گاگول و نا بلد یا اگر باهوش و کار بلد بودند عاشق نبودند و دنبال جیب خودشون و دو دره کردن بودجه دولتی.